به احتمال زیاد شما هم مثل من بارها و بارها با افرادی برخورد داشتهاید که اگر چه در مورد موضوع یا مسئله خاصی اطلاعات اندکی دارند و گاهی هم دیده میشود هیچگونه دانش و اطلاعاتی ندارند اما ساعتها برای شما در آن باره صحبت میکنند. این موجودات تنها منتظر جرقهای هستند تا متکلم الوحده مجلس شوند و اظهار فضل و ادب کنند. مطمنا من و شما هم گاهی مرتکب چنین رفتاری شدهایم و در مورد موضوعاتی حرف زدهایم که در موردش اطلاعات چندانی نداشتهایم. نمیدانم چه رابطهی عجیبی بین نادانی و حرف زیادی وجود دارد. اما گمان میکنم جمله سارتر که قبلا در قالب پست اینستاگرام آن را منتشر کردم، […]
ادامه مطلبنکاتی در مورد پیدا کردن عکس مناسب (برای تولید کنندگان محتوا)
فرقی نمیکند برای وبلاگ/ وبسایت تجاری یا شخصی خودمان یا کسب و کارهای دیگر، محتوا تولید کنیم. حتی ممکن است مدیریت چند صفحه تجاری در رسانههای اجتماعی را به عهده داشته باشیم. در تمام این موارد پیدا کردن عکس مناسب، اهمیت بالایی دارد. اگر چه معمولا عکس را به عنوان مکمل با متن به کار میبریم، اما نباید فراموش کنیم که قدرت عکس اگر بیشتر از متن نباشد، کمتر از آن هم نیست و روی کل محتوا تاثیر دارد. چون این احتمال وجود دارد که مخاطب بر اساس آن کیفیت بقیه محتوا را نیز قضاوت کند. به همین دلیل، نداشتن عکس شاید بهتر از داشتن عکس بیکیفیت باشد. اما اگر […]
ادامه مطلبآخرین پند استاد
پیش نوشت: این مطلب را از مجموعه برای فراموش کردن محمدرضا شعبانعلی برداشتم. البته قبل از انتشار متوجه شدم که دوست خوبم سامان عزیزی هم این مطلب را در وبلاگش بازنشر کرده است. بازنشر نوشتههای اینچنینی بیشتر به این علت است که دوست دارم مطلب، همیشه جلو چشمم باشد و معدود دوستانی هم که احتمالا آن را نخواندهاند مانند من از خواندنش لذت ببرند. « بزرگترین استاد شهر، در بستر مرگ افتاده بود. مردم در بیرون خانه جمع شده بودند و میگریستند. شاگردانی که به وی نزدیکتر بودند، در داخل خانه و در کنار بستر او نشسته بودند. یکی از شاگردان که از همه به استاد نزدیکتر بود، آرام خود […]
ادامه مطلبخودکشی ، گرگی در درون
مقدمه: حدود سه روز پیش بود که خبر خودکشی یکی از اقوام نزدیک، محمد ۲۴ سالهای که تنها ۵ ماه از ازدواجش گذشته بود را به من دادند. گذشته از این که چه عامل یا عواملی سبب این تصمیم او شده، این اتفاق سبب شد که بتوانم برای یک بار هم که شده به این موضوع به صورت جدی فکر کنم. اگرچه در نوشتن یا ننوشتن این پست تردید داشتم و این احتمال را میدادم که موجب ناراحتی مخاطب شود، اما باور دارم که حقیقت، معمولا چندان شیرین نیست و با ندیدن و نخواندن و ننوشتن چیزی عوض نخواهد شد. حرفهایی که در ادامه خواهم زد نه از جنس تایید و […]
ادامه مطلباحمدرضا نخجوانی و حس کشاورز بودن
پیش نوشت: این پست را به بهانهی ویدئویی که احمدرضا چند روز پیش در صفحهی اینستاگرامش به اشتراک گذاشت، نوشتم. از آنجا که من اصولا آدم بیخواب،بیکار و علافی هستم، هرگاه حرفی برای زدن ندارم، حرفهای دیگران را که این بار احمدرضای عزیز است را موضوع قرار میدهم و شروع به نق زدن میکنم. صحبتهای احمدرضا در آن ویدئو من همیشه بر این باورم که کسب و کار کشاورزی یکی از با صفاترین و زلالترین کسب و کارها است و همیشه آرزو داشتم که حس کشاورز بودن رو تجربه کنم، و به همین علت قرار است یک روز را به عنوان کشاورز، صبح تا شب کار کنم و ۵۰ هزار تومان […]
ادامه مطلبنشخوار اطلاعات
اگر به غذا خوردن گاو و گوسفند و امثال آنها نگاه کرده باشید، متوجه شدهاید که هنگام غذا خوردن و چَرا، مدام در حال خوردن هستند و اگر چیزی حواسشان را پرت نکند، بعید است سرشان را بالا بیاورند. حتی ممکن است در برخورد با چنین منظرهای پیش خودتان گفته باشید چطور بدون وقفه اینهمه علف میخورند؟ این دسته از جانوران برای آن که بتوانند در هنگام چَرا غذای بیشتری بخورند، غذا را بدون جویدن میبلعند. شاید یکی از علتهای آن این باشد که ترس از کمبود منابع دارند و با این شیوه سعی میکنند تا آنجا که میتوانند ببلعند. سپس زمانی که فرصت پیدا کردند، غذا را از معدهی […]
ادامه مطلبروش های زرد برای جذب مخاطب
مقدمهی کمی بیربط: چند وقت پیش پستی نوشتم با عنوان رفتارهای یکسان در محیطهای متفاوت و در آن توضیح دادم که ما به نسبتی که از یک ابزار و رسانه (کتاب، وبلاگ، شبکههای اجتماعی) بیشتر استفاده کنیم، توسط همان رسانه کالیبره میشویم و رفتارهای ما در دیگر محیطها و شرایط نیز متاثر از آن میشود. کالیبره شدن باعث میشود ما به این نکته توجه نکنیم که رفتار یا اقدامهایی که ممکن است در شبکههای اجتماعی مقبول و پذیرفته شده باشد در رسانهی دیگر، مثل وبلاگ پذیرفته نشود. و البته اقدامی که در وبلاگ مورد پذیرش همه است در رسانههای اجتماعی کاری مذبوحانه و غیر حرفهای باشد. در نتیجه از نظر من، […]
ادامه مطلبآجری دیگر در دیوار ( نقدی بر نظام آموزشی )
نقد بر سیستم آموزشی رایج نه مختص به این دوره از زمان است و نه حتی کشوری خاص، تقریبا هر کشوری در یک بازه از زمان با آن دست به گریبان بوده و هست. هر کشوری بعد از این که مسیرهای مختلف برای توسعه را پیموده و به بنبست رسیده، تازه چشمش به ریشهی بیشتر مشکلات و ناکامیها، یعنی نظام آموزشی باز شده و به اصلاح و بهبود آن پرداخته، اگر چه ما هنوز اندر خم یک کوچه ماندهایم. گمان نمیکنم شما هم مثل من چندسال از بهترین دوران زندگیتان را در مدرسه گذرانده باشید و دلِ پُری از این نظام آموزشی یکسانساز نداشته باشید. نوشتههای دوست خوب و نوجوانم […]
ادامه مطلبکلاغ و برف
صبح شده بود، هنوز بارش برف ادامه داشت و من طبق معمول همیشه، شب را تا صب نخوابیده بودم. تصمیم گرفتم دوربینم را بردارم و اولین نفری باشم که صبح به آن زودی جای پایش روی برف میماند. و اصلا چه لذت عجیبی دارد پایت را جایی بگذاری که تا به حال کسی آنجا قدم نگذاشته باشد. میتوانم لذتی را که کاشفها بعد از کشف یک سرزمین تازه احساس میکردند با تک تک سلولهایم حس کنم. بگذریم، بارش برف باعث میشد از ترس این که دوربینم خراب نشود خیلی سریع عکس بگیریم و آن را دوباره در جیبم قرار دهم. متاسفانه یا خوشبختانه پس از حدود ۱۰ عکس، آن اتفاق […]
ادامه مطلبمهارت های لازم برای تولید کننده محتوا ( کارشناس تولید محتوا )
چند سال پیش در تیرماه سال ۹۳ محمدرضا شعبانعلی مقالهای در عصر ایران نوشت تحت عنوان عصر محتوا، فرصت تاریخی برای ایرانیها بعد از خواندن آن مقاله (که البته امیدوارم خواندن آن را از دست ندهید) بخش زیادی از مطالعه من در سالهای اخیر، چه در قالب پروژههای دانشگاهی و چه به صورت مطالعه آزاد، به طور مستقیم یا غیرمستقیم معطوف به محتوا و بخشهای مختلف آن از جمله استراتژی محتوا و بازاریابی محتوا شد. اگر چه قبل از سال ۹۳ و حتی بعد از مقاله ذکر شده، واژه محتوا و مشتقات آن کم شنیده میشد، اما به مرور زمان مدیران نیاز خود را به این قطار تازه رسیده احساس […]
ادامه مطلبجملهای همراه من
اگر چه از آدمها به طور غیرقابل وصفی فراری هستم، اما زیاد پیش آمده که به فراخور شرایط و شاید هم اجبار پای سخنان و گاهی، سخنرانیهای آنها بنشینم. دروغ چرا، بعضی از آنها را در دلم تحسین کردم و بعضی دیگر را احمق و نادان خطاب کردهام. امروز که به گذشته نگاه میکنم میبینم که یک واژه در تمام آنها که تحسینشان میکنم و آنها که به نوعی تکفیرشان میکنم مشترک بوده است. و آن واژهی قطعیت است. آنها که تحسینشان میکنم در حرفها و گفتههایشان عدم قطعیت موج میزند و اما آنها که تکفیرشان میکنم قطعیت. به همین دلیل مدتی است برای خودم جملهای ساختهام که همه جا […]
ادامه مطلب