یک دیالوگ دوست داشتنی

شخصا ترجیحم این است که فیلم ببینم تا سریال، اما این‌بار به توصیه‌ی یکی از دوستان سریال ۱۰ قسمتی جوخه برادران ( band of brothers ) را تماشا کردم که سرنوشت واقعی گروهان ایزی از گردان ۵۰۶  لشکر ۱۰۱ هوابرد ارتش ایالات متحده در طول جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند.

جوخه برادران

صرف‌نظر از داستان که به نظرم کم نظیر بود، دیالوگ فوق‌العاده‌ایست که از زبان یوجین (پزشک گروهان) در لحظه‌ی دشوار جنگ که دوستانش یکی یکی کشته می‌شوند گفته می‌شود، آنقدر زیبا بود که باعث شد همان موقع آن را در یک فایل ورد یاداشت کنم. گفتم شاید بد نباشد برای به روز شدن وبلاگ هم که شده آن را به اشتراک بگذارم.

خدایا به من قدرتی ده تا طلب یاری نکنم. آنگونه که یاری می‌دهم.

طلب درک از کسی نکنم آنگونه که خودم درک میکنم.

طلب عشق نکنم. آنگونه که خودم عشق می‌ورزم با تمام وجودم.

2 دیدگاه برای“یک دیالوگ دوست داشتنی

    1. اتفاقا چند وقت بود پیش خودم میگفتم این زینب کجاس؟ بعیده که بتونه نفس بکشه و یه جا پیداش نشه حرف بزنه😉. خیلی خوشحال شدم که حصر رو شکستی و اینجا کامنت گذاشتی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *