چند سالی است که، سوالی ذهنم را مشغول کرده. با اینکه احتمال میدهم، ایجاد چنین سوالی در ذهنم ناشی از ذهن مریض و خود بی سوادم باشد. اما چه کنم؟ آیندهی هر سوالی که ایجاد میشود به ناچار پرسیده شدن آن است. اگر چه این روزها سوال پرسیدن را هم نمیتوان به طور قطعی از دستهی جرایم خارج کرد، که بعضاً و در پارهای از شرایط خود جرمی است از جرمهای گران اما به هر ترتیب من آن را بیان میکنم. و آن اینکه: اگر قدرت داشتن و در اوج قدرت بودن مسئولیت میآورد، مسئولیتی که گاه به اندازهی سرنوشت یک ملت بزرگ است و آنقدر سنگین، که حتی کوه […]
ادامه مطلبیافتن پاسخ در جایی که انتظارش را نداری
پیش نوشت: هر وقت حال و حوصلهی خواندن چیزی یا انجام کاری را ندارم سراغ نوشتههای وبلاگ نوشتن برای فراموش کردن محمدرضا شعبانعلی میروم. بارها و بارها نوشتههایش را خواندهام. اما هر بار برایم تازگی خاصی دارد و جواب برخی از سوالهایم را پیدا میکنم. سالهاست به جبر و اختیار فکر میکنم. اینکه اصلا چنین تفکری ارزشمند است یا نه را نمیدانم، اما گاهی جواب برایم اینگونه است: حتی فکر اینکه ما تصمیم میگیریم نیر خود نوعی جبر و تصادف به شمار میرود. آنجا هم که مطمئنیم دارای اختیاریم و دستی در تقدیر خود داریم نوعی جبر در پس افکار ماست. انتخابهایمان نیز نمونهای از جبر است که شاید کمتر دیده میشود. […]
ادامه مطلبدو حکایت در مورد طبابت
حکایت۱ گویند ارسطو رفیق نقاشش را چندی ندیده بود. چون بدید پرسیدش چه میکنی؟ – شغل نقاشی را ترک گفته طبابت میکنم. – بد فکری نکردهای، چه، عیب نقاش را چشم میبیند، و عیب طبابت را خاک میپوشد. حکایت۲ روزی سقراط به راهی نشسته بود، مردی را دید میگریزد و دیگری در پی او فریاد میزند: جانی است بگیریدش، سقراط همچنان بر جای خود بود تا فراری بگذشت. دنبال کننده سقراط را پرسید چرا جانی را نگرفتی؟ – مقصودت از جانی کیست؟ – جانی کشنده را گویند. – پس منظورت قصابست. – نه، جانی کسی است که آدمی را کشته باشد. – پس مرادت جنگاور است. – نه، کسی […]
ادامه مطلبآینه ها دروغ می گویند
پیش نوشت: هنگام گفتگو با دوستی در دایرکت اینستاگرام، برایم نوشت من زیبا نیستم. به او گفتم چه کسی میگوید؟ گفت خودم و آینه. صرف نظر از اینکه آنجا به او چه گفتم، دوست داشتم متنی بنویسم و او را مخاطب قرار دهم اگرچه گمان نمیکنم گذرش به اینجا بیفتد. دوست من آینهها دروغ میگویند. تمامی آنها به هر نوعی که وجود دارند. هیچ انعکاسی نمیتواند زیباییهای تو را آن گونه که هست نشان دهد. هیچ مخاطبی غیر از من نیز. حتی خودت ببخش این را میگویم اما تو نیز نسبت به خودت نابینایی، چشمانت از دیدن زیباییهایت محرومند. تو را باید از چشمان من دید. کدام آینه میتواند حس […]
ادامه مطلباز هزینه های دیده شدن گریزانم
یادم میاد که سال سوم دبیرستان درس حسابان رو با آقای غیبی داشتیم. اگر بخوام بهترین صفت رو برای آقای غیبی به کار ببرم اون کاریزماتیک بودنشه. یه جثهی کوچیک، موهای بور و کت شلواری که همیشه خط اتوش سر گاو میبرید. هیچوقت به بچهها نزدیک نمیشد. فقط نگاهشون میکرد و گنده لات ترین بچههای کلاس هم ازش حساب میبردن. کم میشد بره پای تخته آخه دوس نداشت لباساش کچی بشه و انصافا هم هیچ موقع ندیدم به جز دستاش حتی یه لکه کوچیک روی کتش بیوفته. بر عکس آقای افضل معلم ریاضی ۲ که وقتی دست از نوشتن میکشید و بر میگشت کلا رنگی شده بود. با دستشم تخته […]
ادامه مطلبطول مناسب برای پست های وبلاگ
مردم اغلب از من میپرسند اندازه پست های وبلاگ یا مقالات خبرنامه چقدر باید باشد. پاسخ من همیشه به این صورت است “هر قدر که نیاز است” (جو پالیتزی) به نظر میرسد همه چیز بستگی به مخاطب دارد. اگر شما مخاطب خود را میشناسید و تنها هدف و دغدغه شما رضایت اوست. شاید یک پست ۱۵۰۰۰ کلمهای هم مفید باشد. همچنین که یک پست ۳۰ کلمهای. فقط کافیست مخاطب خود را به مرور زمان بشناسید و به فراخور نیازهای او طول مناسب را پیدا کنید. و فراموش نکنیم همانطور که پالیتزی هم در کتاب خود اشاره میکند بازاریابی محتوا خوب باعث میشود مخاطب بعد از آن به شیوهی متفاوتی فکر […]
ادامه مطلباز حال بد به حال بدتر
پیش نوشت: این پست صرفا به منظور به روز کردن وبلاگ است از روزی که شروع به وبلاگ نویسی کردم به نوشتن معتادم شدم. اینجوری شده که اگه دو روز ننویسم حالم بد میشه. بدتر میشه اگه این زمان بیشتر و بیشتر بشه. از اونجایی که امشب طولانی ترین شب ساله (میگن) و میخوام از این حال بدتر فرار کنم، دو ساعتی میشه که پای لپ تاپ نشستم بلکه از عالم غیب نوری بر من فرود بیاد و الهامی به من بشه تا بتونم چیزی بنویسم ولی این الهام لعنتی نمیاد که نمیاد . راستش میخواستم در مورد این بنویسم که چرا کسب و کارها از هر فرصتی استفاده میکنند […]
ادامه مطلبتا نشنویم نمی توانیم حرف بزنیم
دو سه روزی است که بیشتر وقتم را صرف خواندن کتاب سه جلدی تاریخ زبان فارسی نوشته پرویز ناتل خانلری میکنم تا بتوانم ادامه پستهای تاریخچه پیدایش خط و نوشتار را بنویسم. حین خواندن کتاب به نکته جالبی برخوردم و آن اینکه تا نشنویم نمیتوانیم حرف بزنیم. نکته ای که حداقل من هیچوقت به آن فکر نکرده بودم. این همان علتی است که کر و لالی همراه یکدیگر و شخص چون نمیشنود نمیتواند حرف بزند. واگرنه تمامی اعضای حرف زدن را داراست. خانلری میگوید صاحب قابوسنامه در این باب نکتهای دقیق آورده آنجا که میگوید: « مردم از شنیدن، سخنگوی شوند. دلیل بر او آنکه اگر کودک از مادر زاید […]
ادامه مطلبنامه نگاری به سبک قائم مقام فراهانی
یکی از حرفهایی که محمدرضا شعبانعلی همیشه تکرار میکند این است که (نقل به مضمون) قرار نیست از یک شخص خاص چیزهایی زیادی یاد بگیریم. گاهی شنیدن چند اسم از دهان آن فرد میتواند زندگی ما را عوض کند. از نظر من این اسمها میتواند اسم کتاب، شخص، موضوع و حتی یک مکان خاص باشد. چند وقت پیش در پستی، کانال مسعود بهنود در یوتویوب را معرفی کردم. او در این ویدئوها که به زحمت به ۴ دقیقه میرسد گریزی به تاریخ میزند. مطمنا در این فرصت کم امکان ندارد به تفصیل در مورد آن صحبت کند اما به اسمها و موضوعاتی اشاره میکند. که از نگاه ما و بعضا […]
ادامه مطلبیک نکتهی کوچک برای سبز ماندن محتوا
قبلا در پست همینگوی و محتوای همیشه سبز کمی در مورد محتوای سبز صحبت کردم. آنجا گفتم که همینگوی قصد داشت با حذف عنصر زمانی اثری خلق کند که همیشه خواندنی باشد. در این پست قصد دارم تا به یک نکته کوچک و البته فراموش شده که کمک میکند محتوای ما سبز بماند اشاره کنم. بحث را با یک سوال شروع میکنم آیا برای شما هم پیش آمده که با دیدن تاریخ انتشار یک مطلب در وب، از خواندن آن به این علت که قدیمی است صرفنظر کنید؟ همه ما کمابیش با چنین خطای مواجه شدهایم. مثلا اگر در جستجوهای خود به مطلبی که زمان انتشار آن برای ۱۰ سال […]
ادامه مطلبشب هایی که با شریعتی به سر می شود
تقریبا شروع کتاب خوانی من به صورت جدی و منظم با خواندن هبوط در کویر شریعتی بود. به جرات میتوانم بگویم که طی چهار سال اخیر، همیشه حداقل یکی از کتابهای او روی میزم بوده و هست. به نظر من شریعتی استاد فضا سازی و حرف زدن از هر دری است. وقتی خواندن را شروع میکنی یک موضوع را شروع میکند. اما ممکن نیست با همان موضوع تمام کند آنقدر از موضوعات مختلف صحبت میکند و آنقدر زیرکانه این تغییر را ایجاد میکند که تو هرگز نخواهی فهمید و گاهی حتی خودش هم نمیدانم شریعتی را چگونه توصیف کنم. اما به نظرم هیچ کلمهای به اندازه شمع توصیف کنندهی او […]
ادامه مطلب