خیلی وقت بود که دوست داشتم در حد یکی دو جمله هم که شده اینجا بنویسم. البته خودم رو هم سرزنش نمیکنم چون وقتی در هفته چندین هزار کلمه در وب مینویسی و تازه مجبوری نوشتههای دیگران رو هم بخونی و منتشر کنی، اینجا نوشتن خودش یه نوع جهاد اکبر محسوب میشه. قبلا هم گفتم که من به نوعی با شعر بیگانم، به این معنی که خیلی کم اتفاق میفته که کسی شعری بخونه و من بفهمم یعنی چی، مگر اینکه واقعا معنای واضح و روشنی داشته باشه. شعر ارغوان هم از اون دست شعرهایی بود که معنا و مفهومش رو نفهمیدم تا اینکه یه پادکست خیلی جالب در مورد […]
ادامه مطلبدسته: گاهی شعر
مدرسه عشق (شعری از مجتبی کاشانی)
دکلمه شعر مدرسه عشق با صدای مجتبی کاشانی (از قسمت بولد شده مطابق دکلمه است) درمجالی که برایم باقی است باز همراه شما مدرسه ای می سازیم که در آن همواره اول صبح به زبانی ساده مهر تدریس کنند و بگویند خدا خالق زیبایی و سراینده عشق آفریننده ماست مهربانیست که ما را به نکویی دانایی زیبایی و به خرد میخواند جنتی دارد نزدیک، زیبا و بزرگ دوزخی دارد، به گمانم کوچک و بعید در پی سودا نیست که ببخشد مارا و بفهماندمان، ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست در مجالی که برایم باقیست باز همراه شما مدرسهای میسازیم که خرد را با عشق علم را با احساس […]
ادامه مطلبشکایت کجا بریم
پیش نوشت: راستش را بخواهید من زیاد شعر را نمیفهمم و وقتی میبینم بعضی از دوستانم با شنیدن یک بیت شعر سری به نشانهی تایید تکان میدهند حسودی میکنم. حافظهی خوبی هم برای حفظ کردن شعر ندارم و باز هم به دوستانی که برای هر موقعیتی شعری پیدا میکنند و میگویند حسادت میکنم 🙂 اما برخی از بیتها برای همیشه در خاطرم ماندگار میشوند مثل بیت زیر از حضرت سعدی از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم این هم قسمتی از آواز اهل عشق اثر زنده یاد پرویز مشکاتیان با صدای استاد محمد رضا شجریان غزل کامل رو هم میتونید در زیر ببینید بگذار […]
ادامه مطلبمن چیستم؟ | علی شریعتی
از ساعت ۵ صبح شروع کردم به خوندن کتاب گفتگوهای تنهایی شریعتی تا الان که تقریبا ساعت هفت صبحه. رسیدم به این شعر و واقعا لذت بردم. مخصوص قسمت بولد شده. حیفم اومد اینجا ننویسمش. من چیستم؟ افسانهای خموش در آغوش صد فریب گرد فریب خوردهای از عشوهی نسیم خشمی که خفته در پس هر درد خندهای رازی نهفته در دل شبهای جنگلی… من چیستم؟ فریادهای خشم به زنجیر بستهای… بهت نگاه خاطرهآمیز یک جنون زهری چکیده از بن دندان صد امید دشنام پست قحبهی بدکار روزگار من چیستم؟ برجا ز کاروان سبکبار آرزو خاکستری براه گم کرده مرغ دربدری راه آشیان اندر شب سیاه من چیستم؟ یک لکهای ز […]
ادامه مطلبچه رها چه بسته
شعر زیر از صادق سرمد رو همیشه با خودم زمزمه میکنم.توی بیشتر جزوهای دانشگاه هم نوشتمش.یه جورایی احساس میکنم ترجمهی حال منه.متن کاملش رو هم در ادامه آوردم. چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد. چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. پرو بال ما بریدند و در قفس گشودند. چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند. من از آن یکی گُزیدم که بجز یکی ندیدم. که میان جمله خوبان به صفت گُزیده باشد. عجب از حبیبم آید که ملول مینماید. نکند که از رقیبان سخنی شنیده باشد. اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند. به کسی مباد از ما که […]
ادامه مطلب