مفهوم عدالت از نظر من یکی از انتزاعیترین مفاهیم موجود است. کلمهای که وجود دارد و در اقتصاد، دین، سیاست و علوم اجتماعی هم زیاد به کار برده میشود، اما حد اعلای آن تنها در ذهن ما میتواند اتفاق بیفتد و آن چیزی که در واقعیت اتفاق میافتد یک عدالت نسبی است.
برای همین، هنگام استفاده از آن باید چند نکته را در نظر داشته باشیم یکی اینکه همیشه آن را با پسوند نسبی استفاده کنیم.
و اینگونه به کار ببریم: این حالت نسبت به این حالت از عدالت بیشتری برخوردار است
و دیگر اینکه به یاد داشته باشیم همواره منظورمان از عدالت را نیز مشخص کنیم و دقیقا روشن کنیم که وقتی از آن صحبت میکنیم دقیقا دنبال چه هستیم.
**
دوست دارم کمی در مورد حد و حدود حرکتی و عدالتی که از آن ناشی میشود صحبت کنم.
حرفم را به یک مثال در سطح مولکولی آغاز میکنم و کم کم آن را به سیستمهای بزرگتر و پیچیدهتر بسط میدهم
میدانیم که اگر یه قطره جوهر را در لیوان آب بریزیم، غلظت آن در یک نقطه ابتدا زیاد است اما رفته رفته و با گذشت زمان، مولکولها از غلظت بیشتر به غلظت کمتر میروند تا جایی که غلظت در سراسر لیوان یکسان شود و به نوعی تعادل برسد.
عدالتی که من در ذهن دارم و در ادامه هم مثالهای دیگری از آن میآورم از جنس همین تعادل است. یعنی نوعی یکنواختی، برابری و یکرنگی
این انتقال و جابجایی مولکولها البته زمانی اتفاق میافتد که مانعی بر سر راه آنها وجود نداشته باشد و بتوانند آزادانه حرکت کنند.
مثلا در گلبولهای قرمز، دیوارهی گلبولها با نیرویی به نام فشار اسمزی از ورود آب از غلظت بیشتر (اطراف گلبول) به درون آن جلوگیری میکنند و مانع از پارگی گلبول و یکنواختی غلظت در همهجا میشوند که البته در اینجا یک نقش حیاتی برای بدن محسوب میشود.
همین فشار اسمزی و دیوارهی گلبول را میتوان به مرزهای یک خانه، یک شهر، یک کشور و یک قاره هم گسترش داد با این تفاوت که در آنجا مرز صرفا فیزیکی و محدود به دیوارهای خانه ، شهر و مرز کشور نیست و میتواند مرز اعقاید، دین یا هر چیز دیگری هم باشد.
از نظر من به میزانی که مرزهای حرکتی یک موجود گستردهتر و نامحدودتر باشد و امکان طی کردن مسیرها بدون محدودیت را داشت باشد به نسبت سایرین از عدالت بیشتری سود میبرد.
مثلا در میان جانوران، پرندگان از عدالت نسبی بیشتری برخوردار هستند. چون دامنه حرکتی به مراتب بیشتری دارند و به راحتی میتوانند از نقطهای با منابع کمتر و محدودتر به نقطهای با منابع بیشتر مهاجرت کنند و برای این کار گاهی هزاران کیلومتر را پرواز میکنند.
شاید برای همین است که به ندرت گنجشک، کلاغ یا کبوتر چاق یا لاغری میبینیم مگر آنکه برای بالهایش اتفاقی افتاده باشد و معمولا پرندگان یک گونه، از نظر قد و قواره یکسان هستند. چون این امکان برای همه آنها فراهم است تا به راحتی از یک نقطه (با منابع کم) به نقطهی دیگر(منابع بیشتر) مهاجرت کنند.
حتی در جوامع انسانی هم اقوام کوچ نشین که دامنه حرکتی گاه چندصد کلیومتری را بین ییلاق و قشلاق تجربه میکنند در گروه خود از عدالت نسبتی بیشتری بهره میبرند و سطح زندگی آنها تقریبا یکسان است.
در نقطهی مقابل آن جوامع یکجانشین قرار دارند که به علت یکجا نشینی و محدودیت منابع، این امکان تنها برای عدهای فراهم میشود تا از منابع بهرهبرداری کنند و درنتیجه به مرور زمان یک عدم تعادل و نابرابری بهوجود میآید.
در نتیجه به میزانی که محدود به مکان باشیم از عدالت کمتری هم برخوردار میشویم. به عنوان مثالی دیگر هرچه شهرها به راههای مواصلاتی نزدیکتر باشند از عدالت بیشتری هم برخوردار میشوند، چون منابع به راحتی به آنها ورود و از آنها خارج میشود دقیقا عکس شهرهای دور افتاده
به همین ترتیب کشوری که حد و حدود حرکتی گستردهتر و مرزهای نرمتری دارد تا به راحتی با کشورهای دیگر مبادله کند در طول زمان از عدالت بیشتری برخوردار خواهد شد. و به مرور به سمت تعادل با کشورهایی که با آنها در تعامل است پیش خواهد رفت.
البته همانطور که میدانیم گاهی مرزهای اعتقادی، دینی و فرهنگی به مراتب سختتر و صلبتر از مرزهای جغرافیایی است و خود اصلیترین منبع بیعدالتی میشوند.
در نتیجه به میزانی که دولتها سعی کنند مرزهای کشورهای خود را مستحکمتر کنند به مرور به سمت بی عدالتی نسبت به سایر کشورها خواهند رفت.
تاکید: منظور من از عدالت در اینجا همان مفهوم تعادل است و نه الزاما سطح زندگی بهتر یا سختی کمتر، چه عدالت یعنی کاهش سطح زندگی بعضی و بالا رفتن سطح زندگی بعضی دیگر و تعادل میان این دو
و شاید برای همین است که بعضی از کشورها با منابع بسیار(تکنولوژی، سیاست، اقتصاد و..) مرزهای خود را روزبهروز در برابر کشورهایی با منابع محدودتر مستحکم میکنند.
سلا م
بسیار عالی نوشتی . ممنون از این نوشته خوب ، من که خیلی دوست داشتم.