گمان نمیکنم چیزی در دنیا به اندازهی گل و گیاه و درخت منو سر ذوق بیاره، البته به احتمال زیاد این علاقه رو از پدرم به ارث بردم چون به قدری درخت گردوها و شمعدونیهامونو دوست داره که من بعضی موقعها به شوخی بهش میگم انقدی که به این درختا و گلها اهمیت میدی به ما ندادی😉
از اینا که بگذریم امروز وارد یه گلخونهی دوست داشتنی شدم و چنتا عکس گرفتم. گفتم با دوستانم هم به اشتراک بذارم شاید شما هم مثل من از دیدن این گلها لذت بردید.
بابت کیفیت پایین عکسها پوزش میطلبم. فکر میکردم عکسها خوب شده اما الان میبینم بیشترشون تار شده
من امروز با وبسایتتون آشنا شدم . مطالب مفیدی دارید. امیدوارم زمان داشته باشم که بتونم همه رو بخونم
بسیار زیبا، یاد نمایشگاه باغ گلهای کرج افتادم دو سه بار تو سال برگزار میشه و تو اون زمانا مثل این عکسا پر از رنگای مختلف و گلای متنوع میشه 🙂
اونقدری که فکر می کنین عکس ها تار نیست. واقعا از دیدن گل و گیاه و وجودشون در خانه لذت می برم
محسن علاقتو به گل و گیاه میشه توی آثار و نقاشیات هم دید. اگر چه از هنر سر در نمیارم اما شیفتهی طراحهای Fluoxetine شدم. کلا قسمت گالری سایتت دیدن داره
مامان من هم همینطوریه. گل هاشو از من بیشتر دوست داره 🙁
زینب اینو واسه این میگم که بدونی وضعیتت چقد بهتر از منه. قبلا که میرفتم بالا درخت تا گردوها رو بتکونم. بابام میگفت مواظب باش ( فکر میکردم با منه) اما اینطوری ادامه میداد که سرشاخههاشو نشکنی😐. کلا به چشم این میمونا هستن میرن نارگیل و موز میچینن. اینطوری بهم نگاه میکنه😄