حد و حدود حرکتی و عدالت ناشی از آن

حد و حدود حرکتی

مفهوم عدالت از نظر من یکی از انتزاعی‌ترین مفاهیم موجود است. کلمه‌ای که وجود دارد و در اقتصاد، دین، سیاست و علوم اجتماعی هم زیاد به کار برده می‌شود، اما حد اعلای آن تنها در ذهن ما می‌تواند اتفاق بیفتد و آن چیزی که در واقعیت اتفاق می‌افتد یک عدالت نسبی است. برای همین، هنگام استفاده از آن باید چند نکته را در نظر داشته باشیم یکی این‌که همیشه آن را با پسوند نسبی استفاده کنیم. و این‌گونه به کار ببریم: این حالت نسبت به این حالت از عدالت بیشتری برخوردار است و دیگر اینکه به یاد داشته باشیم همواره منظورمان از عدالت را نیز مشخص کنیم و دقیقا روشن […]

ادامه مطلب

تلخ می‌نویسد

قلمش بی‌حرکت در ابتدای کاغذ سفید منتظر مانده بود. خواست از آزادی بنویسد، در اسارت بود. خواست از ایمان بنویسد، بی ایمان بود. خواست از دوستی بنویسد، دشمنانش را به خاطر آورد. خواست از عشق بنویسد، تنها بود. خواست از آسایش بنویسد، طعمش را نچشیده بود. خواست از شادی بنویسد، غمگین بود. خواست از شجاعت بنویسد، می‌ترسید. خواست از امید بنویسد، ناامید بود. خواست از تلاش بنویسد، هر بار زمین خورده بود. خواست از خوبی‌ها بنویسد، بدی‌ها برایش پرنگ‌تر بود. خواست شیرین بنویسد، تلخ شد.  

ادامه مطلب

از فوتبال تا حل کردن مشکل گرانی

علی کریمی

علی کریمی بازیکن سابق تیم ملی و پرسپولیس در صفحه‌ی اینستاگرامش نوشته است بعد از خوندن این پست که متاسفانه بیشتر فالور‌های بنده هم اون رو انتشار داده بودند. نمی‌دونستم که گریه کنم یا بخندم. نه بخاطر متن، چون علی کریمی و مدل ذهنی مسموم و رفتار تهاجمیش برام آشناست بلکه به این خاطر که با گذشت ۱۲ ساعت از گذاشتن این پست ۶۰۰ هزار  نفر این پست رو لایک کردن علی کریمی‌ای که حتی نمیتونه ۱۱ نفرو توی زمین فوتبال ـ به عنوان مربی ـ درست و حسابی هدایت کنه چطوری الان می‌خواد بین همه مردم اتحاد ایجاد کنه و تمام مشکلات اقتصادی و گرانی رو  اونم هم با […]

ادامه مطلب

برای نجات مزرعه حیوانات

پیش نوشت: من از سیاست و اقتصاد سر در نمی‌آورم. اخبار را هم دنبال نمی‌کنم. آگاهی من از سیاست و سیاست‌مداران و اقتصاد در حد سر تیتر‌های روزنامه‌های جلوی دکه است. آن هم دو سه روز یک بار این‌ها را گفتم تا متوجه شوید که در بحث سیاست‌ و اقتصاد چقدر بی‌سوادم و حرف‌هایی که در ادامه می‌زنم را صرفا درد و دلی ساده بدانید تا نقد سیاست و اقتصاد دیروز کتاب مزرعه‌ حیوانات را در دست گرفتم و بار دیگر آن را خواندم. اما این‌بار پس از پایان کتاب این سوالات ذهنم را مشغول کرده بود که چرا مزرعه‌ حیوانات به این روز افتاد؟ چه شد که از مزرعه […]

ادامه مطلب

تلگرام و درس هایی برای ما

فیلترینگ و سانسور مسئله‌ی تازه‌ای نیست. حتی مختص مرز یا کشور خاصی هم نیست. از دیرباز تا به امروز دولت‌ها و حکومت‌ها تمام تلاش خود را کرده‌اند تا نوشته‌ها، حرف‌ها، رفتار و اعمالی را که مطابقتی با خواسته‌های برحق یا ناحق خود نداشته سانسور، و به نحوی حذف کنند. چه نویسندگانی که چاپ کتاب‌هایشان را به چشم ندیدند و تنها سال‌ها بعد از مرگ، آثارشان به چاپ رسید، و چه دانشمندانی که به خاطر اعقاید و کشفیات خود مجازات شدند. در گذشته قدرت رسانه‌هایی مثل یک نویسنده و یا یک واعظ در برابر حکومت آنقدر کم بود که حکومت‌ها عموما مشکل چندانی برای خفه کردن شخص یا اشخاص پیش رو […]

ادامه مطلب

یک درد و دل ساده

این روزها دست و دلم به نوشتن نمی‌رود. نه این که قلمم خشکیده باشد، می‌نویسم اما نمی‌توانم به پایان ببرم. از نداشتن حرف هم نیست. برخلاف گذشته این روزها اتفاقا حرف زیاد دارم که بنویسم. از نتوانستن هم نیست، که به لطف نوشتن‌های مداوم کلمات یکی از پس از دیگری پیدا می‌شوند. مسئله تصمیم بین نوشتن و ننوشتن است. این که این حرف‌ها را می‌توان نوشت یا نه، این که نوشتنش درست است یا نه. پرده‌ی اول اخبار را زیاد دنبال نمی‌کنم چون به نظرم در این کشور اصلا خبری نیست. یک خبر را که بشنوی می‌توانی هر روز آن را تکرار کنی. فلان مسئول را به جرم … بازداشت […]

ادامه مطلب

فریفتن برای حکمرانی

  لینکلن اعتقاد داشت (نمی‌توان همه را برای همیشه فریفت). اما می‌توان عده‌ی مورد نیاز را برای تکیه زدن بر مسند حکومتِ کشوری بزرگ فریفت. بخشی از کتاب درس‌های تاریخ از ویل دورانت به نظرم به راحتی می‌شود مصداق‌هایی از جمله‌ی بالا را در کشور خودمان و کشورهای دیگر مشاهده کرد.     پی نوشت: کتاب درس‌های تاریخ یکی از بهترین و خواندنی‌ترین کتاب‌هایی بوده که تا به حال مطالعه کردم. پیشنهاد می‌کنم اگه فرصت کردید این کتاب ۱۶۰صفحه‌ای رو بخونید.

ادامه مطلب

مُسکنی برای روحم نمی یابم

چند سالی است که، سوالی ذهنم را مشغول کرده. با اینکه احتمال می‌دهم، ایجاد چنین سوالی در ذهنم ناشی از ذهن مریض و خود بی سوادم باشد. اما چه کنم؟ آینده‌ی هر سوالی که ایجاد می‌شود به ناچار پرسیده شدن آن است. اگر چه این روزها سوال پرسیدن را هم نمی‌توان به طور قطعی از دسته‌ی جرایم خارج کرد، که بعضاً و در پاره‌ای از شرایط خود جرمی است از جرم‌های گران اما به هر ترتیب من آن را بیان می‌کنم. و آن اینکه: اگر قدرت داشتن و در اوج قدرت بودن مسئولیت می‌آورد، مسئولیتی که گاه به اندازه‌ی سرنوشت یک ملت بزرگ است و آنقدر سنگین، که حتی کوه […]

ادامه مطلب