امروز طبق معمول همیشه داشتم وبلاگ دوستانم را میخواندم. تا این که به نوشتهای رسیدم که چند خطی بیشتر نبود. در هنگام خواندن هی به خودم میگفتم اصلا معلوم نیست چه نوشته، جمله بندیهایش افتضاح است، خب حالا که چی، میخواستی در آخر این جمله چه چیز را به من بفهمانی. کم کم داشتم از خواندن متن صرفنظر میکردم که به پایان پست رسیدم و انگار آب سردی بر روی سرم ریخته باشند. نویسنده این نوشته دوستم نبود بلکه یکی از نویسندگان و مترجمان خوب کشورمان بود که دوستم فقط آن را کپی کرده بود. به ابتدای نوشته برگشتم تا آن را دوباره بخوانم. اما نتیجه را از قبل میدانستم. […]
ادامه مطلب