از ساعت ۵ صبح شروع کردم به خوندن کتاب گفتگوهای تنهایی شریعتی تا الان که تقریبا ساعت هفت صبحه. رسیدم به این شعر و واقعا لذت بردم. مخصوص قسمت بولد شده. حیفم اومد اینجا ننویسمش. من چیستم؟ افسانهای خموش در آغوش صد فریب گرد فریب خوردهای از عشوهی نسیم خشمی که خفته در پس هر درد خندهای رازی نهفته در دل شبهای جنگلی… من چیستم؟ فریادهای خشم به زنجیر بستهای… بهت نگاه خاطرهآمیز یک جنون زهری چکیده از بن دندان صد امید دشنام پست قحبهی بدکار روزگار من چیستم؟ برجا ز کاروان سبکبار آرزو خاکستری براه گم کرده مرغ دربدری راه آشیان اندر شب سیاه من چیستم؟ یک لکهای ز […]
ادامه مطلببرچسب: شعر
چه رها چه بسته
شعر زیر از صادق سرمد رو همیشه با خودم زمزمه میکنم.توی بیشتر جزوهای دانشگاه هم نوشتمش.یه جورایی احساس میکنم ترجمهی حال منه.متن کاملش رو هم در ادامه آوردم. چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد. چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد. پرو بال ما بریدند و در قفس گشودند. چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند. من از آن یکی گُزیدم که بجز یکی ندیدم. که میان جمله خوبان به صفت گُزیده باشد. عجب از حبیبم آید که ملول مینماید. نکند که از رقیبان سخنی شنیده باشد. اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند. به کسی مباد از ما که […]
ادامه مطلب