کلاغ و برف

صبح شده بود، هنوز بارش برف ادامه داشت و من طبق معمول همیشه، شب را تا صب نخوابیده بودم. تصمیم گرفتم دوربینم را بردارم و اولین نفری باشم که صبح به آن زودی جای پایش روی برف می‌ماند. و اصلا چه لذت عجیبی دارد پایت را جایی بگذاری که تا به حال کسی آنجا قدم نگذاشته باشد. می‌توانم لذتی را که کاشف‌ها بعد از کشف یک سرزمین تازه  احساس می‌کردند با تک تک سلول‌هایم حس کنم. بگذریم، بارش برف باعث می‌شد از ترس این که دوربینم خراب نشود خیلی سریع عکس بگیریم و آن را دوباره در جیبم قرار دهم. متاسفانه یا خوشبختانه پس از حدود ۱۰ عکس، آن اتفاق […]

ادامه مطلب