مخاطب میفهمد، این بزرگترین، سختترین و در عین حال ارزشمندترین درسی است که تاکنون از نوشتن گرفتهام.
باور کنیم مخاطب میفهمد یا خواهد فهمید
مخاطب دروغهایمان را میفهمد
میفهمد که داریم ادای آدمهای فهمیده را در میآوریم
میفهمد حرفی را که میزنیم باور نداریم
زیبایی را میفهمد همانطور که زشتی را
میفهمد که او را احمق فرض کردهایم
میفهمد که او را در نظر نگرفتهایم
میفهمد که بیحوصله بودیم، خسته بودهایم، غمگین بودهایم
میفهمد که آنقدر که میگوییم هم خوشبخت نیستیم
میفهمد آنقدر که نشان میدهیم پر مشغله نیستیم
میفهمد بیشتر از آنکه به او توجه کنیم به جیبمان توجه کردهایم
میفهمد آنقدر که میگوییم موفق نیستیم
حرفهایی را که زندگی نکردهایم میفهمد
او حتی تلاش مذبوحانهی ما برای واقعی بودن را هم میفهمد
او همه چیز را میفهمد
اما اگر آنقدر کارمان خوب بود که توانستیم مخاطب را هم فریب دهیم باز هم شکست خوردهایم. چون خود را زندگی نکردهایم و این را خودمان خوب میفهمیم
مخاطب چیز خاصی از ما نمیخواهد. فقط میخواهد خود واقعیمان باشیم.
تصور کنیم مخاطب با ما زندگی میکند و هیچکدام از کارهایمان از او پنهان نیست، آنگونه بنویسیم.
بزرگترین اعتمادها از بزرگترین صداقتها سرچشمه میگیرد
پینوشت: مخاطب اصلی این نوشته خودم هستم. من هم از این اشتباهات کردهام.
این بستگی به این مساله دارد که آیا هدف شما صرفا نوشتن و پاسخ به نیاز درونی است یا کسب درآمد؟
این مساله به شدت روی استراتژی محتوا تأثیر دارد
محمد صادق متن بسیار جذابی بود.
محمد صادق یک پیشنهاد: کاش مطلب تخصصی که در مورد “محتوا” مینویسی را یک جا جمع کنی و جدا بشن. یعنی یک پیچ درست کنی و فهرست مطالب تخصصی را توش بنویسی. لینکشم بزاری بالا بغل درباره ما.
علی جان در مورد مطالب تخصصی، قصد همچین کاری رو دارم ولی خب یه خرده تنبلی میکنم. اما در اولین فرصت حتما به پیشنهادت عمل میکنم. اگر چه گمون نمیکنم مطلب با ارزشی بینشون پیدا بشه.