بعضی حرفها و نوشتهها هستند که دوست داری تو گوینده یا نویسندهی آنها باشی. نوشتههایی که حرفهای تو هم هست. شاید به آنها فکر هم کرده باشی اما قدرت و سواد نوشتنش را نداشتهای، نوشتهی زیر از دوست خوبم نسرین سجادی هم یکی از این نوشتههاست.
از او اجازه گرفتم و نوشتهاش را اینجا بازنشر کردم.
« نوشتن، آب روی آتش است. برای آدمهای خشمگین، برای آدمهای عصبانی، برای آدمهای اندوهگین، برای آنهایی که از خودشان دور شده اند، برای آدمهایی با قلبهای غبار گرفته.
فکر می کنم نوشتن، نه یک مسکن موقت که یک روند درمان است. نوشتن به انسان فراموشکار، به انسان ناسپاس یادآوری می کند که چیزهای زیادی برای حال خوش وجود دارد، اما ذهن منفی یاب به دنبال کاستی ها می گردد و آنها را به خاطر می سپارد که گویی هر چه اتفاق افتاده، ناخوشی بوده.
در نوشتن از خود، دو نفر می شویم. آنکه می نویسد و آنکه درباره اش نوشته می شود. با او همدردی می کنیم، حرفهایش را می نویسیم، احساساتش و چرایی اش را متوجه می شویم و متاثر می شویم. اگر نوشتنی در کار نبود، شاید هیچ وقت او را نمی شناختیم.
در نوشتن است که می فهمی معجزه هنوز وجود دارد، که کلمات می توانند جادو کنند و به دنیای واقعی پا بگذارند.
نوشتن یادآوری می کند خیلی چیزها موقتی اند. خیلی چیزها آنقدر ارزش ماندن در ذهن را ندارند. خیلی چیزها حل شدنی اند.
در نوشتن است که به بعضی افکارمان می خندیم که چه تصاویر غیر واقعی ای از خود و دنیای پیرامونمان ساخته ایم، که خودمان را با همه ی ضعفهایمان، خطاهایمان، بپذیریم و دوست داشته باشیم.
من با نوشتن است که آرام می گیرم. »
سلام.
من املام خوب بوده اما انشا هیچ وقت حرفی واسه گفتن نداشتم.هنوز هم برا دوخط نوشتن میمونم که کی چی باید بنویسم.
سلام وحید
میخواستم برات بنویسم که اگه تلاش کنی بالاخره میتونی بنویسی (از همین حرفای قشنگ انگیزشی) بعد دیدم خودم هنوز وقتی میخوام چیزی بنویسم جونم درمیاد😐
پس بهتره لب فروبندم
سلام محمد صادق
ممنونم ازت که نوشته ام رو اینجا گذاشتی.
جولیا کامرون در مورد نوشتن میگه: “نوشتن دوستی است که می توانیم سرمان را روی شانه اش بگذاریم و گریه کنیم. محرم رازی است که به ما گوش می دهد و می گذارد زندگی مان را سر و سامان بدهیم، یار و همراه ما در تمام روزهای سخت غم و اندوه است.” فکر می کنم به خاطر همینه که آدم با نوشتن آروم میشه.
بازم ازت ممنونم.
نسرین جان
من از تو ممنونم که اجازه دادی نوشتهات رو اینجا بازنشر کنم. البته من به نوشتن بیشتر از این که به چشم یه انتخاب نگاه کنم به چشم یه نوع اجبار نگاه میکنم. یعنی راه دیگهای به جز نوشتن نداشتمو ندارم. شاید اگر داشتم اون کار رو انجام میدادم
آخه میدونی از بچگی توی دوتا درس ضعف داشتم. یکی املاء یکی انشاء😉 اجبار منو به این وادی کشونده.