علی کریمی بازیکن سابق تیم ملی و پرسپولیس در صفحهی اینستاگرامش نوشته است
بیاید تا ۱ ماه چیزی از بازار نخریم نه طلا نه ماشین نه هر چیزی که گرون شده..
بیاید واسه یه بار همه با هم اتحاد پیدا کنیم و چیزی نخریم مثل بقیه کشورا که چیزی گرون میشه نمیخرن تا مجبور بشن جنسارو ارزون کنن..
ایرانی هستی این پستو بزار..
همتون حمایت کنید تا دست دلال و دزدا ببره از این مملکت..
بعد از خوندن این پست که متاسفانه بیشتر فالورهای بنده هم اون رو انتشار داده بودند. نمیدونستم که گریه کنم یا بخندم. نه بخاطر متن، چون علی کریمی و مدل ذهنی مسموم و رفتار تهاجمیش برام آشناست بلکه به این خاطر که با گذشت ۱۲ ساعت از گذاشتن این پست ۶۰۰ هزار نفر این پست رو لایک کردن
علی کریمیای که حتی نمیتونه ۱۱ نفرو توی زمین فوتبال ـ به عنوان مربی ـ درست و حسابی هدایت کنه چطوری الان میخواد بین همه مردم اتحاد ایجاد کنه و تمام مشکلات اقتصادی و گرانی رو اونم هم با نخریدن جنس حل کنه؟
نه این که من از وضع موجود راضی باشم ( بارها و بارها نارضایتی خودم رو توی همین وبلاگ نشون دادم) یا از علی کریمی بدم بیاد. علی کریمی برای من فقط و فقط وسط مستطیل سبز معنا پیدا میکنه نه هیچجای دیگهای
دنیا جای خیلی ترسناکی میشه اگه موفقیت یه نفر در یک زمینه رو به تمام ابعاد و تفکر اون شخص تعمیم بدیم و به اصطلاح دچار خطای هالهای بشیم.
به نظرم متنی که هومن رهبری عزیز در صفحهی اینستاگرامش در مورد امثال کریمی و مایلی کهن نوشته به بهترین نحوه توصیف کنندهی چینین افرادی باشد.
مشابه آنرا در هر محیط کاری زیاد دیدهایم کریمی در صفحهی اینستاگرامش نوشته: من در سرزمینی زندگی میکنم که دویدن سهم کسانیست که نمیرسند و رسیدن حق کسانیست که نمیدوند. این حرف نشان میدهد که ایشان “مرکز کنترل بیرونی” دارد و اصلا شایستگی رسیدن به جایگاه بالا و ستادی در هیچ ساختارسازمانی را ندارد. همین هم باعث میشود کسانی را که در این جایگاه نشستهاند را زیر سوال ببرد.
علی دایی و کیروش نمونهی درخشان انسان سازمانیاند شما اگر دایی را هر روز هم درگیر ببینی، در همهی آنها منطق اصل اول است. دایی حسادت ندارد، چون جایگاه خودش را میشناسد، قدر و قیمت خودش را میداند. کارلوس کیروش هم یک حرفهای تمام عیار است. او دائم میجنگد و دعوا میکند و خودش را فدای هدف سازمانیش میکند. او میتواند نقش یک مربی نایس مهربان و حرفگوش کن را بازی کند و دل همه را به دست آورد، ولی بدمن هر ماجرا میشود تا به هدفش برسد و تنها شاگردانش هستند که تفاوت او را با “حسودهای بی دست و پا” میفهمند و برای همین این “بدمن” را عاشقانه دوست دارند.
من از علی کریمی زیاد خرده نمی گیرم وقتی میبینم آخوند مملکت که باید نهایتا پشت منبر باشه در مورد انرژی هسته ای حرف میزنه یا فلان وزیر و فلان رییس که سیاسی هستند وارد حوزه ورزش میشوند گناه کسانی که از گود سیاست و اقتصاد وارد گود ورزش شدند به مراتب بیشتر از دسته اوله و البته اونها بدعتی رو ساختند که تا ابد ادامه داره. حرفات رو قبول دارم محمد صادق به شرطی که به همین تندی از سیاستمداران و وزیران ابلهی که خارج از حوزه وظایفشان وارد مسایل مربوط به ورزش و دانشگاه و فناوری اطلاعات و یا مسایل خصوصی مردم و…. میشوند انتقاد کنی.
فواد همونطور که نوشتم من بیشتر از اینکه از دست علی کریمی ناراحت باشم از دست افراد و دوستانی ناراحتم که (آگاهانه یا ناآگاهانه) به بزرگتر شدن و فراگیرتر شدن این جریان دامن میزنند. با این کار یه فیدبک به طرف مقابل میدیم که کارت درست بوده، بازم از این کارا میتونی بکنی و بازم میتونی تو مسائلی که کوچکترین آگاهیای به عواقبش نداری دخالت کنی. بازم میتونی موجسواری کنی و با هر اتفاق سریع یه متن که حتی از نظر نگارشی هم درست و حسابی نیست بنویسی و مردم ازت حمایت کنن. با اینکار نشون میدیم که ما ملتی هستیم که بیشتر از اون که با عقلمون تصمیم بگیریم با احساسمون تصمیم میگیریم. و امثال علی کریمی به خودشون اجازه میدن بنویسن ( ایرانی هستی این پست رو بزار) مضحکانهترین جملهای که میشه نوشت.
راستشو بخوای دیگه هیچ حسی به ایرانی بودن خودم ندارم ( اصلا مهمه؟)
در مورد مسئولان هم حق با توه ولی چه کنیم که انقد تعدادشون زیاده که باید کتابی نوشته بشه
سلام محمدصادق جان.
ببخش صریح مینویسم، اما؛
(با نظر و احساس و دغدغه های شخصیِ خودم) راستش رو بخواهی نوشته ات رو دوست نداشتم.
نوشته ی هومن رهبری عزیز رو هم (با احترام به این دوست عزیزمون) دوست نداشتم.
(البته الان همینجا توی پستِ تو خوندمش)
صادقانه بگم،
واقعا از اینجور برخوردهای تند و عجولانه و نپخته در مواجهه با چنین موضوعاتی دلم میگیره.
برام قابل درک نیست، این بداخلاقی ها و نامهربانیها، و اینچنین حمله ها به شخصیتِ کسانی که نمیخوان در برابر روندهای غیرعادی که در اطرافمون رخ میده – و داره روز به روز هم به طریقی، هر کدوم از ما رو – و شاید خیلی های دیگه رو خیلی بیشتر از ما – بیشتر و بیشتر تحت تاثیراتِ منفی خودش قرار میده – منفعل و بی تفاوت باشن. و اینکه هر یک به روش و در حد توان و موقعیت خودشون، در این زمینه واکنشی نشون بدن.
من کاری به شخصیت اون افراد، و حتی به درستی یا نادرستیِ قالبِ پیام شون ندارم،
(اگرچه همونقدر که علی دایی رو به عنوان بازیکن خوب کشورم دوست دارم و براش احترام قائل هستم؛ علی کریمی هم برای من، باز به عنوان یکی از بازیکن های کشورم، دوست داشتنی هست.)
اتفاقاً من این حرکتش رو دوست داشتم و باعث شد در نظر من جایگاه محترم تری پیدا کنه، همونطور که پرویز پرستویی عزیز، در جریانات اخیر…
بیشتر از این نمیخوام در مورد این موضوع حرف بزنم، و نمیخواهم هم بگم که حتماً حرف من درسته،
اما فکر میکنم بد نیست وقتی در معرض چنین موضوعات و خبرهایی قرار میگیریم،
در سکوت، و دور از تاثیرِ حرفها و برخوردهای شتابزده ی این و آن،
با حس همدلی و همدردی بیشتری،
سعی کنیم کمی به فکر فرو بریم و بهش فکر کنیم.
شاید به نتیجه ای جدید، و به دیدگاه متفاوتی رسیدیم.
سلام شهرزاد جان
ممنون که نظر شخصیتو اینجا نوشتی هر چند به نظرم بیشتر جنبه ارشادی داره
شهرزاد مطمنا من این متن رو نه برای خوشایند تو و نه برای خوشایند هیچ کس دیگهای ننوشتم. تنها حرفی رو زدم که فکر (نه احساس) میکردم و میکنم درسته.
در مورد عجله نوشتی من از لحظهای که علی کریمی این پست رو گذاشت ۱۲ ساعت با خودم کلنجار رفتم، نظرات بقیه رو خوندم و بعد این پست رو نوشتم اما تو در کمتر از ۲ ساعت بعد از پست من کامنت به قول خودت صریحتو گذاشتی
به نظرت کدام رفتار و برخورد تند و عجولانه و نپخته و البته احساسیه؟
باور ندارم خودت به این جمله که ( سعی کنیم کمی به فکر فرو بریم و بهش فکر کنیم شاید به نتیجهای جدید و به دیدگاه متفاوتی رسیدیم) اعتقاد داشته باشی. البته من هم ندارم
باروم این که با احساس نمیشه سیاست و اقتصاد رو چرخوند. اینکه احساست به یه رفتار خوبه معنیش این نیست که اون رفتار حتما درسته.
کاش کسانی مثل علی کریمی که هم رسانه در اختیار دارن و هم مخاطب قبل از این که چنین کمپینهایی راه بندازن به تاثیراتش بر اقتصاد و جامعه هم فکر میکردن.
حتی اگر فکر بپذیرم که علی کریمی از این کارش نیت خیر داشته که به نظرم اینطوری نیس. به قول محمد رضا جادهی جهنم رو با نیتهای خیر سنگفرش کردن.
بارها گفتم ما هشتاد میلیون آدم احساسی هستیم که در کنار هم زندگی میکنیم. و همینه که با یه زلزله با یه اتفاق و الان با این گرونیا عدهای از احساسات مردم استفاده میکنند تا خودشون رو بیشتر نشون بدن.
من پیام ایشون رو نه تایید و نه به کسی توصیه میکنم.
فکر میکنم اونقدر هم عقل و شعور و فهم دارم که بین احساسی رفتار کردن و منطقی و عاقلانه رفتار کردن، تمایز قائل بشم و در مورد خودم دست به انتخاب درست بزنم و چشم و گوش بسته از یک پیام تبعیت نکنم.
مسلماً مشکلات، اونقدر عمیق و ریشه دار هستن که بدونم این تنها راه حل اساسی مشکلات نیست.
و خیلی های دیگه هم میدونن.
حرف من اینه که برای من، کسانی مثل علی کریمی و پرویز پرستویی – چه کارشون درست و چه نادرست – چه کار یا پیامشون سطحی و چه عمیق – با تلنگری که میزنن، بسیار بیشتر از کسانی قابل احترام و دوست داشتنی هستند که نسبت به مشکلات جاری کشور بی تفاوت هستند، یا حتی دارن ازش سود میبرن و اصلاً براشون مهم نیست که کشور (توی بسیاری از زمینه ها) داره به کجا میره و درصد بالایی از جامعه چقدر ممکنه تحت فشارهایی باشن که بدون توقف، داره روز به روز هم بیشتر میشه.
و چیزی که من رو بیشتر ناراحت میکنه شکل و مدل انتقادهاست که به جای تحلیل منطقی یک نظر، شخصیت فرد رو تحقیر میکنه و مستقیماً مورد حمله قرار میده و بحث رو به موضوعات حاشیه ای غیر مرتبط با موضوع میکشه.
سلام شهرزادجان
من فقط یه توضیح کوچولو بدم راجع به این گونه کمپین ها
این گونه موارد باید با یک نگاه جامعه شناسانهی درست دیده و اجرا شود
اگر از این منظر نگاه کنیم این کمپینها برای جامعه بسیار بسیار خطرناکند و این دو علت داره
اول این که مردم حس میکنند با وحدت کل جامعه یک حرکت اساسی انجام دادهاند و روحشان با انجام این به اصطلاح حرکت اجتماعی ارضا می شود
دوم این که چنین حرکتی قطعا شکست خواهد خورد و همان به اصطلاح فعالان اجتماعی 😀 برداشتشان این خواهد بود که حرکتهای اجتماعی نتیجهای در پی نخواهد داشت و حرکتهای اصولی احتمالی بعدی که امکان اصلاح اجتماعشان بالاست در نطفه خفه خواهند شد
و این مثلا کمپین یک ایراد اساسی دیگه هم دارد و آن اینست که هدف نهایی اعلام شده در آن “کوتاه شدن دست دزدان” اصولا ربطی به موضوع ندارد و حتی به فرض محال در صورت اجرای درست این حرکت اجتماعی هم دست یافتنی نیست
(با اجازه…)
سلام آقا هومن عزیز.
ممنون که وقت گذاشتین و توضیحات خوبتون رو برام نوشتین.
حرفتون رو کاملا قبول دارم. اما حرف و دغدغهی من در این رابطه چیز دیگری بود، که اجازه بدید دیگه تکرار نکنم.
اما خوشحالم که به این بهانه – از قضا در وبلاگ یکی از دوستان متممی – فرصتی پیش اومد که ببینیمتون. (مجازی البته 🙂 )
همونطور که در کامنت جدیدم در وبلاگ محمدصادق عزیز نوشتم، اختلاف نظرها باعث نمیشه روی همه چیز، خط بطلان بکشیم.
شما یکی از دوستان باارزش و دوست داشتنی متممی من بوده و هستید و همیشه برای من قابل احترام اید.
اتفاقاً چند روز پیش هم موسیقی بیکلام Careless Whisper رو توی کانالم گذاشته بودم و یاد شما افتادم (که یکبار گفتید شما هم از این آهنگ خاطره دارین)
باز هم ممنونم بخاطر کامنت تون،
و امیدوارم در کنار خانوادهی محترم و دوست داشتنیتون همیشه سلامت و خوش و خرم باشین.