سندرم استعداد بیش از حد

شاید به نظر عنوانی که برای این پست انتخاب کردم کمی مسخره باشد، اما شخصاً این عبارت من در آوردی را خیلی دوست دارم و چند وفتی است که در گفتگو‌ها و جمع‌های مختلف از آن استفاده می‌کنم.

به احتمال زیاد شما هم مثل من افرادی را در کنار خود داشته و دارید که اگر چه در زمینه‌های مختلفی مستعد بودند اما هیچگاه به موفقیتی درخور دست پیدا نکردند. شاید هم اصلا خود شما یکی از همین افراد باشید.

من همیشه مثال دوستم را در ذهن دارم. دوستم صدای خیلی خوبی داشت، نفر اول شهر و استان در رشته قرائت بود. همیشه جزو تیم فوتبال مدرسه بود معمولا به عنوان کاپیتان، نفر اول کلاس از نظر درسی، جزو تیم والیبال شهر، نفر سوم المپیاد ورزشی در دو ۴۰۰ متر، خوش خط، در انشاء و نوشتن هم همیشه به او حسادت می‌کردم.

اما امروز بعد از هزاران تجربه تلخ و شیرین در گفتگویی که چند ماه پیش داشتیم می‌گفت می‌خواهم بعد از برگشتن از سربازی دوباره درس بخوانم.

همیشه می‌شنویم که فلانی به جایی نرسید چون استعداد نداشت اما این همه استعداد را چطور توجیه کنیم.

من اسمش را برای خودم گذاشته‌ام سندروم استعداد بیش‌ از حد. و آن زمانی اتفاق می‌افتد که شخص متوجه استعداد‌های گوناگون خود می‌شود و سال‌ها سرگردان در بین این استعداد‌ها از این شاخه به آن شاخه می‌پرد.

شاید اگر بخواهم بحث را کمی علمی‌تر کنم. تمایز نقطه‌ای و محوری که دکتر اخلاصی معمولا سر کلاس‌هایش از آن استفاده می‌کند گزینه‌ی مناسبی برای ادامه بحث باشد. و البته محمدرضا هم در پستی تحت عنوان دو نگرش در استراتژی تمایز (قبلا از ادامه لطفا بخوانید) آن را بیان می‌کند.

احساس امروز من این است که کسانی که در چند زمینه‌ی مختلف و نامرتبط مستعد هستند، معمولا خواه یا ناخواه به سمت تمایز نقطه‌ای سوق پیدا می‌کنند.

خانواده به عنوان مشوق در چندمهارتی بودن، فیدبک‌ها و بازخورد‌های دوستان مبنی بر این که می‌توانی در این یکی هم موفق باشی، سود‌ها و نتایج کوتاه مدتی که از داشتن چند مهارت حاصل می‌شود. همه و همه می‌تواند از عواملی باشند که یک شخص را به سمت تمایز نقطه‌ای میل می‌دهند.

به خاطر همین می‌بینیم که فرد دو سال از وقتش را صرف موسیقی، سه سالش را صرف ورزش، چندسالش را صرف رقص و غیره کرده و در آخر در هیچکدام از آن هم در رده‌های بالایی جامعه قرار ندارد و در بلند مدت شخصی با این همه استعداد فرقی با یک آدم معمولی کم استعداد نخواهد داشت.

و به عبارتی همانطور که اخلاصی می‌گوید: تمایز نقطه‌ای در کوتاه مدت جذاب است اما در بلند مدت، ما با جوانی مواجه می‌شویم که در هیچ حوزه‌ی خاصی تمایز شاخص و پایدار ندارد.

اما از طرف دیگر شخصی که حالا به هر دلیلی، یا فقط یک استعداد داشته یا استعداد‌های دیگرش را کشف نکرده یا خانواده مانع از شاخه به شاخه شدن او شده است. دو سال اول را صرف یادگیری شنا می‌کند. سه سال، و البته سال‌های بعد از آن را هم به همین ترتیب صرف شنا کردن می‌کند. و در آخر کسی مثل فلپس به دنیا معرفی می‌شود.

تمایز محوری و نقطه‌ای

به طور کلی به نظرم همیشه بی‌استعداد بودن در زمینه‌های مختلف مسئله نیست. گاهی استعداد داشتن در زمینه‌های مختلف خود مشکلی به مراتب بزرگتر به شمار می‌رود.

یک دیدگاه برای“سندرم استعداد بیش از حد

  1. تمایز نقطه‌ای در کوتاه مدت جذاب است اما در بلند مدت، ما با جوانی مواجه می‌شویم که در هیچ حوزه‌ی خاصی تمایز شاخص و پایدار ندارد.
    البته باید دید تعریف از موفقیت چیست؟
    خودم به عنوان کسی که تقریبا تو هر حوزه ای استعداد دارم میخواستم یه رشته ی ورزشی برم که 108 مورد رو خیلی دوست داشتم و به سختی مجبور شدم از بینشون انتخاب کنم و بقیه استعداد ها و علایقمو در نطفه خفه کنم!
    برای رشته تحصیلی و شغل هم میتونم بگم به هر چیزی علاقه دارم و هنوز هم سردر گمم آخرین چیزی که بهش رسیدم این بود که استعداد های خیلی برجسته ام رو نباید رها کنم پس حداقل حداقلش 5-6 رشته و 4-5 تا کسب و کار داشته باشم.
    و البته مجبور میشم یکی رو انتخاب کنم به عنوان حرفه ی اصلی درحالی که به چند چیز به یک اندازه علاقه مندم.
    شاید باید دید که هدف چیه و کدوم من رو بهتر هدفم میرسونه و علاقه و استعداد رو باید تو اولویت بعدی گذاشت که در این صورت روحم راضی نمیشه!
    با افراد خیلی زیادی صحبت کردم ولی فکر نمیکنم قابل درک باشه و یا به دست کسی به جز خودم حل بشه.
    نمیدونم واقعا خیلی سردرگمم خیلی تلاش کردم خیلی تا بتونم بزرگترین مسئله ی زندگیم رو حل کنم
    کاملا گیج شدم ، از ابتدای عمرم درگیر این مسئله ام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *