پیشنوشت: مدتی است وقتی به شدت از رفتار غلط (به نظر خودم ) دوستی خشمگین هستم، جملهی هیچ درست و غلط مطلقی وجود ندارد را برای خودم زمزمه میکنم. آنقدر این کار را ادامه میدهم تا آرام شوم. ممکن است حرفهایم را غلط فرض کنید یا شاید هم درست در هر صورت فرقی ندارد. دوست داشتم در مورد آن کمی بنویسم.
همانطور که میدانیم کلمات درست و غلط مانند تمام کلمات دیگر مفاهیم ذهنی هستند. به این معنا که ذهن گوینده (نویسنده) و شنونده (خواننده) است که به آنها معنا میدهد نه خود کلمات.
هر کس در طول زندگی تجربیات و آموزشها و خواندههای گوناگونی دارد که مختص خودش است. خانواده در راس آن و مدرسه و دوستان و آشنایان و دانشگاه و همکاران و تمام خواندههایش، قسمتهای مختلف این پازل هستند که به مرور زمان، ذهن و یا به عبارت بهتر مدل ذهنی شخص را شکل میدهند.
و همین مدل ذهنی است که وظیفهی تعبیر واژهها را به عهده دارد.
برای مثال ممکن است تعبیری که من از رفتار درست داشته باشم با تعبیری که فرد دیگری از آن دارد کاملا متفاوت باشد.
درست از نظر من و بر اساس آموزههای من ممکن است این باشد که اگر قولی به کسی دادم، مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، مهم این است که در هر حالت و شرایطی به قولم عمل کنم. اما همین رفتار که از نظر من درست است ممکن است برای شخص دیگری و در جایگاه دیگری کاملا غلط و نادرست باشد.
از اینجاست که تمامی سوءتفاهمها، نزاعها و جنگها به وجود میآید.
اما اگر با هر سطح از اطلاعات که هستیم این نکته را بپذیریم که هیچ درست و غلط مطلقی وجود ندارد و این دید ناظر است که آن را تعبیر میکند، شاید اتفاقات خوبی رخ دهد. حداقل برای من که اینطور است.
با این نوع نگاه شاید
راحتتر بتوانیم به نظرات مخالف گوش کنیم.
راحتتر بتوانیم این حق را به خودمان بدهیم که با دیگران مخالفت کنیم.
راحتتر بتوانیم دیگران را علیرغم اختلاف سلیقهها دوست داشته باشیم.
راحتتر با رفتارها و گفتههایی که از نظرامان نادرست و غلط است کنار بیایم و کمتر ناراحت شویم و شاید زودتر ببخشیم.
سطح توقعمان از دیگران کاهش یابد.
حتی با این نوع نگاه راحتتر میتوانیم از دیگران متنفر باشیم. و این حق را به خودمان میدهیم که از بعضی از افراد بدمان بیاید.
و…
به نظرم شاید بهتر باشد وقتی واژههایی مثل درست و غلط، خوب و بد، زشت و زیبا را به کار میبریم به ناظر هم اشاره کنیم. درست از نظر من، زشت از نظر او، بد از نظر تو
میشه بگید انقدر می نویسید آخرش می خواهید به چه برسید؟
فکر می کنید ذات نویسنده شدن پول دراوردنه؟ این تشخیص اشتباه هست در مشکل
نویسنده شدن تهش هیچی نیست
ناراحت نشوید ولی این روش نوشتن شما مساله ای را حل نمی کنه.
مکتب شعبانعلی گفتن و تبعیت کردن به نظر من فقط وقت تلف کردن هست
و فرو رفتن افراد در توهم اینکه دارند رشد می کنند و به موقعیت های عالی شغلی می رسند
واقعیات رو ببینید
جامعه چه کسی رو موفق می دونه یا تحویل می گیره؟
خاص بودن و نویسنده گشنه بودن تهش هیچی نیست