حیف درخت

آگهی‌ای دیدم که نوشته بود کتاب خوب هدیه بگیرید (مخصوص دانشجویان). مکانش نزدیک بود، کنجکاو شدم و رفتم ببینم چه کتاب‌هایی دارند. بعد از این که اسم و شماره موبایل و همه چیز را یاداشت کرد( البته فامیلم را نوشت اصلانی) گفت یکی از اون پَک‌ها بردار. گفتم کتاب خوبی که نوشته بودید همین‌هاست؟! گفت کتابهایی خوبی است.

من هم برداشتم و سرم را زیر انداختم و آمدم بیرون. باران می‌آمد اما نگران نبودم که کتاب‌ها خیس شود. یکی از کتاب‌ها را برداشتم چند صفحه اول را خواندم. واقعا مزخرف بود. از همان حرف‌ها که صدا و سیما هر روز در گوشمان بلغور می‌کند.

متن پش جلد یکی از آنها « خطر فقدان معنویت نه تنها دانشجویان بلکه تمامی جوانان را تهدید می‌کند. عرفان نوظهور، جلسات صوفی‌گری و تشکیل کلاس‌های عرفان عملی بی‌محتوا مسئله‌ایست که در پیش روی دانشجویان و به خصوص دانشجویان شهرستانی قرار دارد. از سوی دیگر در باب غربت دین در دانشگاه رساله‌ها می‌توان نوشت. مقوله دین و حضور آن در عرصه‌های فردی و اجتماعی دانشجویان از جمله موضوعات بسیار مهم و قابل توجه است.»

قبل از اینکه این خزعبلات را دور بریزم گفتم عکسی بگیریم و طبق معمول همیشه کمی نق بزنم.

حیف درخت

در دلم گفتم حیف درختی که قرار است کاغذ اینگونه اراجیف شود.

بعضی نوشته‌ها نه تنها ارزشی ندارند. بلکه ارزش کاغذ سفیدی را هم که روی آن نوشته می‌شوند پایین می‌آورند. حداقل کاغذ سفید استفاده‌ای دارد اما اینها نه.

عکسم را گرفتم و کتاب‌ها را دور ریختم.

پی نوشت: این پست به مناسبت روز درخت‌کاری و در حمایت از درختان بی‌زبان نوشته شده است😉

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *