هر کدام از ما در زندگی با تصمیمات و انتخابهای بزرگ و کوچکی سرو کار داریم. منظورم از بزرگی و کوچکی میزان تاثیری است که بر زندگی ما میگذراند.
تصمیماتی مثل: ازدواج کردن، مهاجرت و ادامه تحصیل را شاید بتوان در دستهی تصمیمات بزرگ، و مواردی مثل: خرید خانه، خرید ماشین و به عبارت بهتر تصمیم بین چیزهای روزمره را در گروه تصمیمهای کوچک قرار داد.
اما نوع دیگری از تصمیمات هستند که من دوست دارم اسم آنها را تصمیمات زاویهای بگذارم. تصمیماتی که در ابتدا به ظاهر کوچک هستند اما هر چه زمان میگذرد تاثیرات آنها بزرگ و بزرگتر میشود.
شاید نمودار زیر کمک کند منظورم را بهتر برسانم.
در زمان t1 که ابتدای تصمیمگیری است فرق بین دو مسیر و انتخاب، x1 است. که مقدار خیلی کوچکی است. اما در زمان t2 این مقدار به x2 رسیده که اختلاف قابل توجهی است. در ابتدا ممکن است این نوع تصمیمات را جزو تصمیمات کوچک دسته بندی کنیم اما به مرور زمان تاثیرات آن شاید به مراتب، بیشتر از تصمیمات بزرگ باشد. البته ناگفته نماند که بازه زمانی بین t1 وt2 قابل توجه، و چیزی حول حوش ۵ تا ۶ سال است.
تصمیم برای داشتن یا نداشتن گوشی هوشمند، برای من یکی از همین انتخابها و تصمیمات زاویهای بود.
اگر اشتباه نکنم سالهای ۹۲ یا ۹۳ بود که گوشیهای هوشمند به طور وسیع وارد ایران شد. همان سال بود که گوشی من خراب شد. و باید آن را تعویض میکردم. اما گوشی هوشمند را انتخاب نکردم. آن زمان شاید تفاوت چندانی بین گوشی هوشمند و غیر هوشمند برایم وجود نداشت. فقط از این گوشیهای جدید خوشم نمیآمد. اما امروز بعد از گذشت تقریبا ۵ سال که همچنان بر سر آن تصمیم هستم، به نظرم یکی از بزرگترین تصمیمات زندگیم، نداشتن گوشی هوشمند است.
این روزها که بحث مدیریت زمان داغ داغ است. من همواره چند ساعتی در روز وقت اضافه دارم.
تنها یکی از تاثیرات بلند مدت این تصمیم، خواندن حداقل ۱۰۰ کتاب بیشتر، طی پنج سال اخیر بود. موبایل تا به امروز کمرنگترین نقش را در زندگی من داشته. به جرات میتوانم بگویم شاید میانگین ۵ دقیقه در روز. نداشتن گوشی هوشمند باعث شده زمان حضورم در شبکههای اجتماعی هم چیزی در حدود۳۰ دقیقه در روز باشد. که نسبت به میانگین سه چهار ساعتی برای جامعه به نظرم زمان کمی باشد.
تصویر زیر از چپ به راست سه گوشی است که تا به حال داشتم. گوشی اولم N96 بود که بهترین گوشی زمان خودش بود(از نظر مدل). بعد از آن ۱۱۰۰ افسانهای و اکنون N108. در حال پس رفت 😉
به نظرم تصمیم برای وبلاگ نویسی هم یکی از همین تصمیمات زاویهای است. اما از آنجا که تنها یک سال از نوشتنم در وب میگذرد نمیتوانم نظر بدهم. اما مطمنا پنج سال دیگر در مورد آن هم خواهم نوشت.
امیدوارم شما هم بتوانید چه به صورت اتقافی مثل من، و چه به صورت آگاهانه، تصمیمات زاویهای را از تصمیمات ساده تمییز دهید.
پی نوشت: امیدوارم گمان نکنید من از این آدمهای عصر حجری هستم که با تغییرات و تکنولوژی مخالف است. چه خودم در اینجا در مورد به روز بودن و آفت نادیده گرفتن تغییرات نوشتهام. اما هر چه کردم نتوانستم جایی برای حضور گوشی هوشمند در زندگیم پیدا کنم.