تصمیمات زاویه‌ای زندگی

هر کدام از ما در زندگی با تصمیمات و انتخاب‌های بزرگ و کوچکی سرو کار داریم. منظورم از بزرگی و کوچکی میزان تاثیری است که بر زندگی ما می‌گذراند. تصمیماتی مثل: ازدواج کردن، مهاجرت و ادامه تحصیل را شاید بتوان در  دسته‌ی تصمیمات بزرگ، و مواردی مثل: خرید خانه، خرید ماشین و به عبارت بهتر تصمیم بین چیزهای روزمره را در گروه تصمیم‌های کوچک قرار داد. اما نوع دیگری از تصمیمات هستند که من دوست دارم اسم آنها را تصمیمات زاویه‌ای بگذارم. تصمیماتی که در ابتدا به ظاهر کوچک هستند اما هر چه زمان می‌گذرد تاثیرات آنها بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. شاید نمودار زیر کمک کند منظورم  را بهتر برسانم. […]

ادامه مطلب

کمال همنشین در من اثر کرد

دو سه شب پیش حدود ساعت ۲یا ۳ نصف شب، لباسامو پوشیدم که برم بیرون خوابگاه یه چرخی بزنم. همین که از پله‌ها اومدم پایین با یه صحنه خنده‌دار مواجه شدم . برگشتم اتاق دوربین رو برداشتم اومدم از این گربه خسته عکس گرفتم. اول از دور گرفتم، گفتم شاید بیدار بشه. دیدم عین خیالشم نیست. رفتم جلو دیدم سرشو بلند کرد. گفتم ای داد بیداد که بد خوابش کردم نصف شبی. در عین ناباوری دیدم یه کش و قوسی به خودش داد و گرفت تخت خوابید. بعد از اون هر چی نزدیک‌تر شدم حتی چشماشم باز نکرد. فک کنم تو دلش گفت این دیونه کیه دیگه نصف شبی حالا […]

ادامه مطلب

هزار داستان با مسعود بهنود

کمتر کسی است که مسعود بهنود را نشناسد. یا حداقل صحبت‌های او را در برنامه دیدبان (مرور مطبوعات ایران و جهان) شبکه  بی بی سی ندیده باشد. مسعود بهنود روزنامه‌نگار، نویسنده، و فیلمساز ایرانی است که چندسالی است در لندن زندگی می‌کند. شغل روزنامه‌نگاری برای بهنود ایجاب می‌کرده که با افراد بسیاری آشنا شود. افرادی که به قول خود او هر یک داستانی را روایت می‌کردند. کانال یوتیوب هزار داستان با مسعود بهنود، بخشی از این خاطرات را از زبان بهنود روایت می‌کند. مدت زمان اکثر ویدئوهای این کانال چیزی در حدود ۲ تا ۶ دقیقه است. که معمولا هیچکدام هم ادامه دیگری نیستند. این ویدئوها شرح جز‌ئیات وقایع و اتفاقات […]

ادامه مطلب

قضاوت برای بعد

سال سوم دبیرستان معلم فیزیکی داشتیم به نام آقای محمدی، که اولین سال حضورش در مدرسه‌ی ما بود. یادم هست فصل اول که ترمودینامیک بود را حسابی کش داد. چون هم خاطره تعریف می‌کرد هم خیلی به جزئیات می‌پرداخت و مثال‌های زیادی می‌زد. همین باعث شد تا صدای بچه‌ها در بیاید که آقا نمی‌رسیم کتاب را تمام کنیم، امسال امتحان نهایی داریم. عده‌ای هم به گمانم زیر آب بنده‌ خدا را نزد ریئس مدرسه زدند که این آقا درس نمی‌دهد و از این حرف‌ها. حرف آن روز آقای محمدی هرگز فراموشم نمی‌شود. آمد سر کلاس و قبل از این که درس را شروع کند، گفت بچه‌ها هیچ‌وقت کسی را زود […]

ادامه مطلب

فصل برداشت گردو

پیش نوشت: به خودم قول داده بودم که منظم بنویسم اما دو هفته اخیر به علت برداشت گردو نتوانستم آنطور که دوست داشتم اینجا بنویسم. اما قول می‌دهم از این به بعد منظم‌تر بنویسم. حدود هشت سالی است که دو هفته آخر شهریور و هفته اول مهرماه مشغول گردو تکاندن هستم. اگر چه از بچگی به بالا رفتن از درخت و ایستادن بر بلندترین شاخه‌‌ آن و تماشای مناظر اطراف علاقه داشتم. اما هشت سال اخیر این کار به صورت نوعی وظیفه برایم در‌آمده است. وظیفه‌ای که اگر چه با درد و سختی همراه است اما درس‌های زیادی را هم برایم داشته است که قبلا تحت عنوان استعاره مفهومی زندگی […]

ادامه مطلب

خاطرات من از آیزاک آسیموف

آیزاک آسیموف

 مقدمه: اینکه آیزاک آسیموف درسته یا آیزاک آزیموف یا این که حجم آثارش چقدر بوده، در چه حوزه‌هایی کار کرده، در زمان خودش برای پنجاه سال آینده چه چیزی پیش‌بینی کرده بوده و …. رو می‌تونید توی وب پیدا کنید. کافیه سرچ کنید آیزاک آسیموف، به شخصه بعد از بررسی ۳۰ لینک اول گوگل به غیر از همین چیزایی که گفتم چیز جالب دیگه ای پیدا نکردم البته به جز یک سایت که در ادامه اون رو معرفی می‌کنم. اما داستان آشنایی من با این مرد برمی‌گرده به اول راهنمایی، مطمنا اولین کتاب‌های غیر درسی که خوندم کتاب‌های آیزاک آسیموف بوده. اون زمان کتابخونه مدرسه ما چهار یا پنج جلد از کتابهاش رو […]

ادامه مطلب