برای نجات مزرعه حیوانات

پیش نوشت: من از سیاست و اقتصاد سر در نمی‌آورم. اخبار را هم دنبال نمی‌کنم. آگاهی من از سیاست و سیاست‌مداران و اقتصاد در حد سر تیتر‌های روزنامه‌های جلوی دکه است. آن هم دو سه روز یک بار این‌ها را گفتم تا متوجه شوید که در بحث سیاست‌ و اقتصاد چقدر بی‌سوادم و حرف‌هایی که در ادامه می‌زنم را صرفا درد و دلی ساده بدانید تا نقد سیاست و اقتصاد دیروز کتاب مزرعه‌ حیوانات را در دست گرفتم و بار دیگر آن را خواندم. اما این‌بار پس از پایان کتاب این سوالات ذهنم را مشغول کرده بود که چرا مزرعه‌ حیوانات به این روز افتاد؟ چه شد که از مزرعه […]

ادامه مطلب

تسوگتسوانگ، از اختیار تا اجبار

در بازی شطرنج حرکتی وجود دارد به نام تسوگتسوانگ (zugzwang) که معمولا در آخر بازی اتفاق می‌افتد و فرد مجبور است حرکتی کند که به ضرر او تمام می‌شود. معنای لغوی تسوگتسوانگ چیزی مثل اکراه در حرکت یا اجبار در حرکت است. یعنی بهترین حرکت برای فرد حرکت نکردن است اما مجبور است، چون نوبت اوست. در گیف زیر مشاهده می‌کنید که شاه سیاه در آخر مجبور است از سرباز سیاه فاصله بگیرد که این موجب از دست دادن سربازش می‌شود. نکته: سرباز سیاه رو به پایین و سرباز سفید رو به بالا حرکت می‌کند و جلو هم را سد کرده‌اند. بازی زندگی درست شبیه به شطرنج است. ما انتخاب‌هایی زیادی […]

ادامه مطلب

دندان پوسیده و موبایل اپل ( معیاری برای توسعه یافتگی )

دوستی دارم که مجموع دندان‌های بالا و پایینش به ۱۶ تا نمی‌رسد که البته تمامی‌ آنها هم خرابند. کافی است دهانش را باز کند تا یکی از فجیع‌ترین صحنه‌های روزگار را ببینید. مشکل زمانی به اوج خود می‌رسد که می‌خواهد غذا بخورد و مجبور است آن را با هزار ضرب و زور و ترفند ببلعد. گمان نمی‌کنم تا به امروز مجموعا ۱۰۰ هزار تومن هم برای بهداشت دهان و دندانش هزینه کرده باشد. البته منظورم برای پیشگیری است تا درمان. چند روز پیش متوجه شدم که موبایل‌اش را عوض کرده و اپل خریده داشتم به این فکر می‌کردم که برای شناسایی توسعه‌یافتگی یا حتی در حال توسعه بودن یک کشور […]

ادامه مطلب

فریفتن برای حکمرانی

  لینکلن اعتقاد داشت (نمی‌توان همه را برای همیشه فریفت). اما می‌توان عده‌ی مورد نیاز را برای تکیه زدن بر مسند حکومتِ کشوری بزرگ فریفت. بخشی از کتاب درس‌های تاریخ از ویل دورانت به نظرم به راحتی می‌شود مصداق‌هایی از جمله‌ی بالا را در کشور خودمان و کشورهای دیگر مشاهده کرد.     پی نوشت: کتاب درس‌های تاریخ یکی از بهترین و خواندنی‌ترین کتاب‌هایی بوده که تا به حال مطالعه کردم. پیشنهاد می‌کنم اگه فرصت کردید این کتاب ۱۶۰صفحه‌ای رو بخونید.

ادامه مطلب

نادانِ همیشه دانا!

سارتر

به احتمال زیاد شما هم مثل من بارها و بارها با افرادی برخورد داشته‌اید که اگر چه در مورد موضوع یا مسئله خاصی اطلاعات اندکی دارند و گاهی هم دیده می‌شود هیچ‌گونه دانش و اطلاعاتی ندارند اما ساعت‌ها برای شما در آن باره صحبت می‌کنند. این موجودات تنها منتظر جرقه‌ای هستند تا متکلم الوحده مجلس شوند و اظهار فضل و ادب کنند. مطمنا من و شما هم گاهی مرتکب چنین رفتاری شده‌ایم و در مورد موضوعاتی حرف زده‌ایم که در موردش اطلاعات چندانی نداشته‌ایم. نمی‌دانم چه رابطه‌ی عجیبی بین نادانی و حرف زیادی وجود دارد. اما گمان می‌کنم جمله سارتر که قبلا در قالب پست اینستاگرام آن را منتشر کردم، […]

ادامه مطلب

احمدرضا نخجوانی و حس کشاورز بودن

پیش نوشت: این پست را به بهانه‌ی ویدئویی که احمدرضا چند روز پیش در صفحه‌ی اینستاگرامش به اشتراک گذاشت، نوشتم. از آنجا که من اصولا آدم بی‌خواب،بیکار و علافی هستم، هرگاه حرفی برای زدن ندارم، حرف‌های دیگران را که این بار احمدرضای عزیز است را موضوع قرار می‌دهم و شروع به نق زدن می‌کنم. صحبت‌های احمدرضا در آن ویدئو من همیشه بر این باورم که کسب و کار کشاورزی یکی از با صفاترین و زلال‌ترین کسب و کارها است و همیشه آرزو داشتم که حس کشاورز بودن رو تجربه کنم، و به همین علت قرار است یک روز را به عنوان کشاورز، صبح تا شب کار کنم و  ۵۰ هزار تومان […]

ادامه مطلب

نشخوار اطلاعات

اگر به غذا خوردن گاو و گوسفند و امثال آنها نگاه کرده باشید، متوجه شده‌اید که هنگام غذا خوردن و چَرا، مدام در حال خوردن هستند و اگر چیزی حواسشان را پرت نکند، بعید است سرشان را بالا بیاورند. حتی ممکن است در برخورد با چنین منظره‌ای پیش خودتان گفته باشید چطور بدون وقفه این‌همه علف می‌خورند؟ این دسته از جانوران برای آن که بتوانند در هنگام چَرا غذای بیشتری بخورند، غذا را بدون جویدن می‌بلعند. شاید یکی از علت‌های آن این باشد که ترس از کمبود منابع دارند و با این شیوه سعی می‌کنند تا آنجا که می‌توانند ببلعند. سپس زمانی که فرصت پیدا کردند، غذا را از معده‌ی […]

ادامه مطلب

جمله‌‌ای همراه من

اگر چه از آدم‌ها به طور غیرقابل وصفی فراری هستم، اما زیاد پیش آمده که به فراخور شرایط و شاید هم اجبار پای سخنان و گاهی، سخنرانی‌های آنها بنشینم. دروغ چرا، بعضی از آنها را در دلم تحسین کردم و بعضی دیگر را احمق و نادان خطاب کرده‌ام. امروز که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که یک واژه در تمام آنها که تحسین‌شان میکنم و آنها که به نوعی تکفیرشان می‌کنم مشترک بوده است. و آن واژه‌ی قطعیت است. آنها که تحسینشان می‌کنم در حرف‌ها و گفته‌هایشان عدم قطعیت موج می‌زند و اما آنها که تکفیرشان می‌کنم قطعیت. به همین دلیل مدتی است برای خودم جمله‌ای ساخته‌ام که همه جا […]

ادامه مطلب

رفتارهای یکسان در محیط‌های متفاوت

امروز یکی از دوستانم که می‌دانست وبلاگ می‌نویسم، آدرس وبلاگم را پرسید و من طبق معمول همیشه به او نگفتم. بعد از کمی اصرار به او گفتم چرا اسمم را سرچ نمی‌کنی؟ با جستجوی اسمم آدرس را پیدا کرد. لازم به ذکر است که این دوست من از خوره‌ها و فعالان توییتر است. بعد از ورود به سایت، رفتارش خیلی برایم جالب و تعجب برانگیز بود. نگاهی به تیتر انداخت، خط اول را خواند و یک راست اسکرول کرد پایین و بر روی دکمه لایک کلیک کرد. علی کریمی در پست توئیت‌های گذری حرف جالبی نوشته بود که من بخشی از آن را باز می‌نویسم « کسی که از یک ابزار […]

ادامه مطلب

ورودی‌ها و خروجی‌های زندگی

پیش‌نوشت: پیش‌نویس این پست را درحالی نوشتم که ساعت‌ها نخوابیده بودم، و در حالتی بین خواب و بیداری به سر می‌بردم. اگرچه تغییراتی در آن اعمال کردم اما بیشتر همان است که اول بار نوشتم. در نتیجه از هم اکنون باید این پست را در دسته چرندیات قرار داد. من زندگی را یک سیستم با ورودی‌ها و خروجی‌های بسیار می‌بینم. چیزی شبیه شکل زیر، فقط من در اینجا برای سادتر شدن شکل، یک ورودی و یک خروجی ترسیم کردم. هر یک از ما تا لحظه‌ی اکنون داشته‌هایی داریم که همان سطح اولیه (مثلا آب) داخل مخزن است. که بسته به هر شخص می‌تواند کم یا زیاد باشد. داشته‌های ما کم […]

ادامه مطلب