دو سه شب پیش حدود ساعت ۲یا ۳ نصف شب، لباسامو پوشیدم که برم بیرون خوابگاه یه چرخی بزنم. همین که از پلهها اومدم پایین با یه صحنه خندهدار مواجه شدم . برگشتم اتاق دوربین رو برداشتم اومدم از این گربه خسته عکس گرفتم. اول از دور گرفتم، گفتم شاید بیدار بشه. دیدم عین خیالشم نیست. رفتم جلو دیدم سرشو بلند کرد. گفتم ای داد بیداد که بد خوابش کردم نصف شبی. در عین ناباوری دیدم یه کش و قوسی به خودش داد و گرفت تخت خوابید. بعد از اون هر چی نزدیکتر شدم حتی چشماشم باز نکرد. فک کنم تو دلش گفت این دیونه کیه دیگه نصف شبی
حالا چرا گفتم کمال همنشین در من اثر کرد؟ واسه اینکه دقیقا رفتارش شده مث رفتار بچههای خوابگاه 🙂 گرمو نرمترین جای ممکن رو پیدا کرده گرفته خوابیده، هیچی هم مانع خوابیدنش نمیشه. خسته خسته. اینم بگم که دو سه ماه پیش یه جای دیگه دیدمش. که البته بازم خواب بود.
ببینید چه خمیازهای میکشه 😉 بعد میگم مث بچههای خوابگاهه باور نکنین.
نه آخه میخاستم ببینم چطوری باید شما رو صدا کنم دیگه …
آقا من یه دخترخالهٔ کوچولو دارم که یک سالشه. یه روز اومده بودن خونمون منم داشتم وبلاگها رو میدیدم که رسیده بودم به «امیرمسعودحدیدی». یه پستی گذاشته بود دربارهٔ گربههای شهرشون. یه دفعه برگشتم دیدم دخترخاله اومده از پشت سر سرشو گذاشته روی شونم و محو گربهها شده.کلاً سه چهارتا کلمه بیشتر بلد نیست. هی میگفت «سلااااام پیشی!». بعد حالا من همین الانشم مثل سگ از گربه میترسم. خلاصه فهمیدم این دخترخاله عاشق گربهس. یه فایل دارم که براش پر از عکس گربه کردم هروقت میاد میشینه میبیندشون. فکر کنم از این عکسای شما هم خوشش بیاد.
پ ن : شما رو تو خونه چی صدا میکنن؟ صادق؟محمد؟محمدصادق؟ یا چی؟
زینب منو انقد به اسمهای مختلف صدا میکنند که دچار ابهام شخصیتی شدم. توی خونه من رو محمد، دوستان صادق، دوستان متممی محمدصادق، هم اتاقیا اسلم😏، اساتید اسلمی.
راستی اگه اشتباه نکنم سینا شهبازی هم این سوالو از من پرسید. دلیل خاصی داره؟