کارآفرینی یا دانشکده کارآفرینی ؟

پیش‌نوشت: متنی که در ادامه می‌خوانید حاصل دوسال مشاهده‌ی مستقیم  من به عنوان دانشجوی کارآفرینی دانشگاه تهران است و فقط و فقط مربوط به تجربیات من است و ممکن است دوستان من، مخالف آن باشند. اما دوست داشتم به عنوان کسی که فضای کارآفرینی را حداقل به صورت آکادمیک آن لمس کرده، چند سطری در مورد آن بنویسم.

این روزها تنور کارآفرینی داغ داغ است و مطمئنا یکی از گزینه‌های دانشجویان برای ادامه تحصیل، ممکن است رشته‌ی کارآفرینی باشد.

در بدو ورود به دانشکده کارآفرینی با دو گروه از افراد مواجه می‌شویم. عده‌ای که انتخاب دیگری نداشته و جبر، باعث بودنشان درآنجاست و عده‌ای که به علت علاقه شخصی و یا برای رسیدن به رویای کارآفرینی وارد این دانشکده شده‌اند و البته مخاطب این نوشته بیشتر همین گروه دوم است.

به نظر من مسیر کارآفرینی نه تنها از دانشکده کارآفرینی نمی‌گذرد بلکه حتی از نزدیکی آن هم  رد نمی‌شود. حتی اگر بخواهم درست‌تر بگویم در جهت خلاف آن حرکت می‌کند. البته ناگفته نماند هر دانشگاهی و از جمله این دانشکده برای کسی که صرفا قصد وقت‌گذارنی دارد گزینه مناسبی است.

همه ما کارآفرین را فردی متفاوت، خلاق، کسی که چارچوب‌ها را زیر پا می‌گذارد و… می‌پنداریم. در نتیجه، اگر این موارد آموختنی هم باشد ( که نیست) و قرار باشد که جایی برای آموزش آنها ایجاد شود. باید ساختار و فضا را طوری مهیا کنند که شخصیت فرد آن طور شکل بگیرید. اما در اینجا ما شاهد همان نظام صُلب آموزشی و کلاس محور و بحث تلخ نمره و امتحان هستیم.

زمانی که چارت درسی را مشاهده کنید با سرفصل‌های به غایت جذاب روبه رو خواهید شد. تشخیص فرصت، تحلیل محیط، بیزینس پلن، مدیریت استراتژیک، توسعه محصول جدید، ایجاد و استقرار و امثال اینها. از آنجایی که من زیاد اهل هر کلاسی رفتن نیستم، شاید نتوانم و حق هم نداشته باشم که در مورد کیفیت درس دادن صحبت کنم. ولی به جز در معدودی از موارد خسته کننده‌ترین لحظات زندگیتان را سر این کلاس‌ها خواهید گذراند.

روشن است که کسانی که به هدف کارآفرینی پا به این دانشکده می‌گذارند. به دنبال مقاله و پروژه و پایانامه و نمره نیستند. بلکه به دنبال مسیری هستند تا ایده‌هایشان را با کمترین ریسک، عملی کنند. اما از همان ترم های اول از روی تعداد غیبت‌های بچه‌ها می‌توان فهمید که چه کسانی به دنبال کارآفرینی بودند. غیبت بیشتر= عطش بیشتر برای کارآفرین شدن.

و اصلا راستش را بخواهید من با خود اسم دانشکده هم مشکل دارم. دانشکده کارآفرینی جزء نادرترین دانشکده‌ها با این اسم در دنیاست و من شنیده‌ام در دنیا همین یکی وجود دارد (درست و غلطش به گردن گوینده (یکی از اساتید)). گیریم کارآفرینی آموزش دادنی باشد. و مثلا کسی را که برای کارمندی ساخته شده را بشود با آموزش به یک کارآفرین تبدیل کرد. مگر می‌شود آن را از استادانی که خودشان به ندرت یک کسب و کار واقعی را تجربه کرده‌اند فراگرفت.

اشتباه نکنید، نمی‌گویم مربی باید عکس با شورت ورزشی داشته باشد. منظور من دید است. تو زمانی می‌توانی کسی را برای امری تربیت کنی که حداقل دید درستی نسبت به موضوع داشته باشی و تنها تجربه‌ات از کارآفرینی محدود نباشد به صحبت با چند کارآفرین.

ناگفته نماند که دانشکده‌ی کارآفرینی سوپی خوشمزه از کارآفرینان موفق نیز برای دانشجویانش فراهم می‌کند. آن هم در حد یک سخنرانی دوساعته. به یقین دانشجویان بعد از چنین سخنرانی‌هایی برانگیخته می‌شوند اما در همان حد برانگیختگی می‌مانند و دو ساعت دیگر خبری از آن نیس.

امیدوارم مرا متهم به بدبینی نکنید اما همین که تنها یک طرف قضیه کارآفرینی دیده می‌شود و تنها از افراد موفق دعوت می‌شود خود یک عیب دیگر این فضاست. کاش دانشجویان را با حقایق  و چالش‌های این راه نیز آشنا می‌کردند.

به طور حتم خروجی دانشکده کارآفرینی از سالی که تاسیس شده تا به امروز نیز گویای این نکته است که آقا یک جای کار می‌لنگد. بدجور هم می‌لنگد. پس کو کارآفرین‌های این دانشکده پس کو استارتاپ‌های این دانشکده؟

نمی‌خواهم بگویم که دانشجویان این دانشکده در حین و یا بعد از تحصیل اصلا کارآفرین نشده‌اند. اما اگر عده‌ی معدودی هم هستند نمی‌توان آنها را ماحصل این نوع آموزش دانست. اینجا جایی نیست که تخریب خلاق را یاد بگیریم بلکه مکانی است برای تخریب خلاقیت.

دانشکده‌ای که اسم کارآفرینی را یدک می‌کشد. حداقل باید شمه‌ای از خلاقیت را در فضای آن و در اعمال و رفتار اساتید آن مشاهده کنیم. حداقل در حد تهیه چند اسلاید زیبا برای درس دادن و یا انتخاب یک فونت مناسب برای آن.

در پایان باید بگویم  به نظر من دانشکده‌ی کارآفرینی باید انتخاب آخر هر کسی باشد که به فکر کار و کارآفرینی است. اینجا بین کارآفرینی و حضور در کلاس، حضور در کلاس ارجحیت دارد. اینجا جایی است برای کارآفرین نشدن

لینک مرتبط: نظام آموزشی مریض

پ ن : امیدوارم مرا بابت غر زدن‌های فراوان و پراکندگی مطالب عفو کنید

 

18 دیدگاه برای“کارآفرینی یا دانشکده کارآفرینی ؟

  1. جناب اسلمی متشکرم بابت این مطلب.
    من هم با مطالبی که فرمودید موافق هستم
    ولی دست روزگار باعث شده دانشجو بمونیم (داستان قدیمی و تکراری سربازی و شاید راهی برای خروج از کشور با کمی dignity!)

    فقط کاش کمی هم اساتید خوب دانشکده رو هم معرفی می کردید تا حداقل مایی که از جبر کرونا امکان آشنایی با ترم بالایی ها و استفاده از تجربیاتشون رو نداریم، حداقل کمی هم از زمان مون بصورت مفیدتر استفاده کنیم بلکه کمی هم یاد بگیریم.

    من از دکتر سعید محمدی و شیوه تدریسشون که سرشار از شوخی و مثال و تجربیات شخصی هست واقعا خوشم اومد. از این یک جلسه ای که از ترم دوم گذشته هم دکتر آیت الله ممیز بنظرم شیوه تدریس بسیار مشابهی با دکتر محمدی دارند و بنظرم بشه چیزهایی یاد گرفت.

    لطفا شما هم اساتید خوبتون رو معرفی کنید. در اولویت اول، کسانی که خوب درس میدن و میشه ازشون یاد گرفت (حتی اگه نمره در حد ۱۲ بدهند مهم نیست)، در اولویت دوم کسانی که خوب نمره میدن (برای جبران معدل در درس هایی که استاد نمره نمیده).

    اگه کمک کنید متشکرم چون هفته دیگه حذف و اضافه هست و من به جز دکتر ممیز بقیه رو میخوام حذف کنم.

  2. سلام .من تازه از رشته مهندسی کامپیوتر فارغ التحصیل شدم.عین چیزی که گفتید برای رشته من هم صادق بود ما هیچکدوم با درسای دانشگاهمون تخصص پیدانکردیم برعکس مشروطیامون موفق ترین برنامه نویسا و … شدن.الان من برای موفقیتم تو برنامه نویسی سمت کاربر که اولای راهم احتیاج دارم یجا مثل تهران کار کنم بخاطر دختر بودنم تنها راهش درس خوندن و خوابگاه که خب منطقیم هست.میخواستم تو رشته خودم کارافرین بشم واسه همین میخواستم کارافرینی تهران قبول شم الانم میخواستم برم تو سایت سازمان سنجش واسه ثبت نام اما یهو گفتم یکم بیشتر پرس و جو کنم امروز مهلت تمدید شده ارشد 1400 . راهنماییم کنید لطفا

    1. سلام فاطمه
      به نظرم همون جوابی که برای صادق نوشتم جواب تو هم هست. قطعا دانشگاه رفتن تو رو کارآفرین نمیکنه. اما خب اگر قصدت از تهران اومدن فقط استفاده از خوابگاه و ایجاد شرایطی برای کار در تهرانه میتونه یه گزینه مناسب باشه.
      هر چند الان شرایط به گونه‌ای شده که موقعیت جغرافیایی تاثیر اندکی توی پیشرفت آدم داره همین که به اینترنت متصل باشی کافیه.

  3. سلام بابت نوشته تون ممنونم
    منم امسال دانشکده کارافرینی پذیرفته شدم و هدفم این بود بیام اینجا و بتونم از فرصت ها و خوابگاهش استفاده کنم برای شروع استارتاپ و اصلا برای درس نیومدم اما روند جوریه که میخوان ما رو هیئت علمی بکنن و قراره مثل ۱۵سال گذشته فقط برای نمره درس بخونیم که اصلا باب میل من نیست اول میخواستم انصراف بدم اما بعدا با مشورت با اساتید منصرف شدم اما جلوتر که میرم بی انگیزه تر شدم و اصلا حوصله درس ندارم چون واسه این نیومدم و دوباره تصمیم انصراف اومده ذهنم اما میترسم کاری کنم که آینده پشیمون بشم می خواستم نظرتون بدونم.

    1. سلام صادق جان
      واقعیت اینه که چیزی خاصی ندارم که به حرف‌های بالا اضافه کنم. با اینکه این پست رو یکی دوسال قبل نوشتم اما هنوزم بخش‌هایی از اون رو باور دارم اما این به این معنی نیست که نسخه‌ی من برای همه و در هر شرایطی صادقه.
      من خودم با اینکه دفاع کردم اما نه تسویه حساب کردم نه دنبال مدرکش بودم. تو هم اگه می‌بینی مسیرت با دانشگاه همخوانی نداره میتونی تغییر بدی مسیرو و مطمن باش نه با گرفتن مدرکش خوشبخت می‌شی نه با نگرفتنش بدبخت.
      اگه ایده داری و میخوای استارتاپ داشته باشی و روحیه و منابعش رو هم داری خب برو انجامش بده. اگرم دنبال تیم هستی دانشکده میتونه جای خوبی باشه اما متاسفانه از اونجایی که توی دانشکده همه می‌خوان استارتاپ خودشون رو داشته باشن کار کمی سخت میشه.
      من بخاطر درونگرا بودنم کلا با کسی نمیتونستم ارتباط بگیریم اما اگه تو این امکان رو داشته باشی شاید بشه چیز خوبی از توش در بیاری.
      در کل میخوام بگم نه من نه هیچکس دیگه نمیتونه بهت در انتخاب مسیر کمک کنه خودت باید انتخاب کنی و عواقبش رو هم پذیرا باشی. اگر این انتخاب برات سخته مطمئن باش در ادامه مسیر و توی کسب و کار مشکلات و تصمیمات خیلی پرریسکتر و خیلی پیچیده‌تر وجود داره که باید به تنهایی حلشون کنی. در کل این تصمیم تو از نظر من هیچ ریسکی نداره برات.

  4. آقای اسلمی سلام
    من میخوام برم دانشکده کارآفرینی هدفمم اینه که بشم مشاور و مربی کسب کار و چون میخوام از مهندسی برم تو این فیلد به نظرم رسید به این مدرک( تخصص و دانش رو دارم و خودم میتونم بدست بیارم) نیاز دارم
    ممنون میشم بهم بگی برای کیس من دانشکده کارآفرینی مناسبه؟

    1. سلام وقت شما بخیر
      به نظرم این چیز واضحی هست. به طور کلی به نظر من دانشگاه میتونه برای شما مقبولیت بیاره یعنی خواه ناخواه اینکه چه دانشگاهی درس خوندی و چه رشته‌ای خوندی برای کسی که می‌خواد با شما کار کنه یه فاکتور حساب میشه حتی اگه خودش انکارش کنه. میشه گفت یکی از باگ‌های انسانه که بهش میگن اثر هاله‌ای. یعنی اینکه شخص میاد دانشگاهی که حالا اسم خوبی هم داره رو به شخص مربوط میکنه و پیش خودش میگه حتما کسی هم که توی این دانشگاه درس خونده آدم خوب و باسوادیه که همه می‌دونیم در واقعیت اینطور نیست و خیلیا از دانشگاه‌های با اسم و رسم هم بی‌سواد بیرون میان.
      پس یکی از مزایای دانشگاه رفتن اینکه راحتر مقبول میشی. اما مردم و مدیران کم کم متوجه میشن که خودت چندمرده حلاجی و تنها کسانی موفق میشن که حرفی برای گفتن داشته باشن.
      حالا این تصمیم خودت هست که می‌خوای چقد برای مقبولیت اولیه وقت بذاری و چقد برای حرفه‌ای شدن. اولی رو دانشگاه بهت میده اما دومی کاملا جدا از دانشگاهس. و البته میشه هر دوتا رو با هم جلو برد.

  5. سلام خسته نباشید
    می خواستم بدونم منی که به کار های مدیریت و تجارت علاقه دارم ایا بهتر نیس که به جای اینکه برم دانشگاه ام بی ای به طور مثال تهران از طریق دانشگاه روانشناسی اقدام کنم و مدیریت ام بی ای رو به عنوان یک second job در کنار روانشناسی ادامه بدم
    چون من حداقلش اینجوری فک می کنم که ترکیبی از این دو خیلی بهتره تا مدیریت به تنهایی
    و اینکع بعضی دوستان میگن دانشگاه خروجی نداره نظر بنده اینکه اگع می رن به دانشگاه تنها به تلاش همکلاسی ها و استاد و بی ارزش تر از همه چی اسم شهرت دانشگاه ها اکتفا نکنن اگع ما فرض رو بر این اساس بگزاریم کع دانشگاه محل یادیگیری مطالب همیشگی باشه پس کو پیشرفت مخصوصا برای رشته هایی کع حرف هایی زیادی واسه گفتن دارن مث مدیریت یا روانشناسی یا رشته های مشابهشون
    نظرتون چیه؟

    1. سلام حمید. همونطوری که دیدی من نظرم رو در مورد دانشگاه نوشتم و هنوز هم بعد از گذشت چند سال همین حس رو دارم که دانشگاه هزینه فرصتی زیادی رو داره و ما به جای اینکه منابع محدودمون رو صرف دانشگاه رفتن کنیم با همون هزینه از نظر زمانی می‌تونیم توی حوزه‌های مورد علاقمون پیشرفت خیلی بهتر و وسیع‌تری رو داشته باشیم. به طور کلی دانشگاه چه بخوایم چه نخوایم زوائد بسیاری داره در کنار منافعش اما به نظر من و حداقل برای من اینطور بود که زوائدش خیلی بیشتر بود.

  6. سلام.
    یه سوال دارم و یه خواهش
    قبل از اینکه وارد این رشته بشید چه دانشی در مورد کارآفرینی داشتید؟ آیا به افزایش دانش عملی و کاهش احتمال خطا در کارآفرین شدنتون کمکی نکرد؟ پروژه پایان نامه تون تاسیس و راه اندازی شرکت نبود؟ آیا خود شما در حین یا بعد از ارشدتون هیچ کسب و کاری راه ننداختین؟
    البته به نظر من خیلی بهتر می‌رود این تاسیس و راه اندازی شرکت اولین درس ترم یک باشه و به تدریج در طول این دو سال به دانشجو یادداده بشه چطور شرکت رو اداره کنه، چطور سرمایه گذار پیدا کنه، چطور استخدام کنه، چطور مدیریت کنه، چطور توسعه بده و … و همه چالشهای محتمل بررسی و آموزش داده بشه راه حلهاشون. اینجوری فقط کسانی که از قبل ایده دارن و می‌خوان بصورت اصولی راه‌اندازی و مدیریت کسب و کار رو یاد بگیرن تا احتمال خطا شون کمتر بشه وارد این رشته میشن. اینکه گفتید اساتید دانشگاه کمترین تجربه ای از کارآفرینی ندارن خیلی ناامیدکننده بود. خیلی دیر این مطلب رو گذاشتید، من دارم برا کنکور ارشد این رشته میخونم، خیلی تو ذوقم خورد.
    خواهشم هم اینه که تو یه پست از همکلاسی هاتون هم دعوت کنید بیان صحبت کنن در مورد دانشگاه، فقط اونایی که در خلال یا بعد از تحصیل کسب و کارشون راه انداختن. می‌خوام بدونم چقدر موثر بوده براشون و بهشون کمک کرده.
    متشکرم

    1. سلام دوست عزیز
      اول از همه در مورد اینکه دیر این مطلب رو گذاشتم باید بگم که شما این مطلب رو دیر میخونید چون این مطلب برای دو سال پیش هست😉
      و اما در مورد سوالاتتون
      همونطور که در متن پست هم گفتم اساسا اینکه از دانشگاه انتظار چیزی داشته باشید چه کارآفرینی و چه هر رشته‌ی دیگه‌ای اشتباهه. من امروز که دارم این مطلب رو می‌نویسم برای خودم کسب و کار دارم و کم کم داره مراحل رشدش رو طی میکنه. آیا دانشکده‌ی کارآفرینی به من کمک کرد؟ قطعا خیر اما فضای خوابگاه و آشنایی با بعضی بچه‌ها بهم کمک کرد ضمن اینکه شروع این کار هم با کمک یکی از بچه‌های دانشکده بوده.
      اما قطعا درس‌هایی که خوندیم کمکی حداقل به من نکردن و البته من هم زمانی رو براشون اختصاص ندادم. جز یکی دومورد که می‌دونستم استادها واقعا از نظر علمی حرفی برای گفتن دارن که متاسفانه چند وقت پیش متوجه شدم برخی از اونها هم از دانشکده خارج شدن.
      دروس هم مشخصه. شما چند واحد بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، رفتار سازمانی، توسعه محصول (یکی از درس‌های بدردبخور)و… رو پاس میکنی.
      اعتقاد امروز من مثل دو سال پیش اینه که دانشکده‌ی کارآفرینی قطعا آدم رو کارآفرین نمیکنه و کسی که میخواد کارآفرینی کنه با یا بدون دانشکده‌ی کارآفرینی هم میتونه و از نظر من عاقلانه نیست این هزینه ‌ی فرصت رو شخص بپردازه که دوسال از وقتش رو صرف یادگیری مباحثی کنه که در خارج از فضای دانشگاه خودش میتونه بهتر و بیشتر و دست اولش رو گیر بیاره. اگه میشد به گذشته برگردم سعی میکردم دو سال رو صرف سعی و خطا روی کارم کنم. چون قطعا یادگیری بیشتری برای من داشت.

  7. با یه جاهاییش مشکل دارم. این دست خود آدمه که چجوری از امکانات و فرصت های حاضر در دانشکده استفاده کنه. برای من یکی از لذتبخش ترین دورانم در همین دانشکده بوده چون واقعا از رشته ام خوشم میاد. شما همه دانشکده رو بردی زیر سوال ولی به نظرم این دانشکده خیلی برای ایران مفیده و درون آن شبکه خوبی از بچه ها شکل میگیره که در آینده قطعا به درد بخور خواهد بود. واقعا بعضی از دانشجوها هستن از این دانشکده چیزای خوبی یاد میگیرن و دانشکده براشون الهامبخش هست. در کل ممنونم از این که نوشته ای رو به این دانشکده اختصاص دادید چون در این باره خیلی محتوای کمی در وب فارسی هست.

    1. سپهر جان
      این که گفتی لذتبخش‌ترین دورانم در همین دانشکده بوده چون واقعا از رشته‌ام خوشم میاد برام قابل درکه اما کاش بیشتر توضیح می‌دادی که این دانشکده دقیقا چرا و چطوری خیلی برای ایران مفیده؟
      البته امیداوارم جوابم این نباشه که کلا کارآفرینی خیلی برای اقتصاد مفیده که همون طور که گفتم کارآفرینی با دانشکده کارآفرینی فاصله زیادی داره و یکی نیستند.
      و اما در مورد شبکه‌هایی که بین بچه‌ها بوجود میاد باید بگم که ارتباط و شبکه‌سازی هدف یک دانشکده نیست بلکه محصول جانبی حضور در اونه. اینجوری دیگه اسمش دانشکده نیست، شاید بشه گفت انجمن علاقمندان به کارآفرینی.
      بذار در قالب یه مثال شاید نامرتبط منظورمو بگم. تصور کن تو و دوستات به یه رستوران گرونقیمت رفتید و غذا سفارش دادید. بعد از خوردن غذا و هزینه زیادی که متقبل شدید از شما در مورد تجربه‌ی استفاده از خدمات این رستوران سوال کنند و شما در جواب بگید صندلیاش خوب بود!
      این همه هزینه و زمان برای آشنایی؟ آیا راه بهتر و کم هزینه‌تری برای آشنایی نیست؟
      در مورد الهام بخش بودن هم کاش بیشتر توضیح میدادی چون به نظرم گنگ و نامفهومه

      1. راستش من خودمم نظرم اینه که فاصله دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران با یک Business School واقعی صدها کیلومتره. و شاید اسم همون انجمن که گفتی میتونه واقعا مناسب باشه :))) ولی در کل به نظرم حداقلش اینه دانشجو حداقل با چند تا مفهوم و تجربه و مطالعه موردی آشنا میشه که تا قبل از این اصلا ممکن بود باهاش آشنا نشه (خودمم البته معتقدم که همین دانشجو بیشتر از این مطالبو میتونه توی وب و علی الخصوص متمم و بلاگ های خوب فارسی و منابع انگلیسی یاد بگیره که هم راحت‌تره هم هزینش کمتره و هم سریعتره ولی خودتون رو نگاه نکنید که این روحیه رو داشتید برید سراغش، همه دنبالش نمیرن). چند تا استاد خوبم داره که به نظرم می ارزن آدم سر کلاساشون بشینه.
        فایده‌اش واسه ایران: در ایران با جمعیت 80 میلیون هر چقدر هم صحبت از کارآفرینی و استارتاپ و اینا بشه بازم کمه چون واقعا زیاد آدم کارآفرین نداریم نسبت به مثلا ترکیه. حتی اگه شده این صحبتا و سمینارها بی فایده هم باشن ولی تاثیرشو توی بلند مدت روی جامعه میزاره (باید بلندمدت نگاه کنیم). این دانشکده کارآفرینی هم جزو کوچکی از این اکوسیستم هست که واقعا عمر چندانی نداره (9 سال). باید بهش فرصت داد. باز بالاخره چند تا مدیر آشنا به کارآفرینی و چند تا محقق و مشاور از توش درمیاد. بازم میگم همین دور هم جمع شدن و شبکه ای از بچه ها به نظرم یکی از نقاط قوت همین دانشکده هست و این خودمون هستیم که باید ببینیم چطور میتونیم از پتانسیل های موجود دانشکده استفاده کنیم.

  8. حالا همینقدر که گفتید دانشکده‌تون رد داده یا اینکه مطلبتون بیشتر از جنس غرغر بود؟
    من همیشه فکر می‌کردم جاهایی شبیه دانشکده کارآفرینی یا کلاس MBA و بیزنس اسکول ها خیلی جاهای باحالی هستن. یه گوشهٔ ذهنم فکر می‌کردم خوبه برای ارشد بهشون فکر کنم ولی انگار اونجا هم خبری نیست.
    خب حالا که اینقدر وضع خرابه ایده‌تون برای بهتر شدن شرایط چیه؟

    1. نه واقعا اینطوری نیست. حداقل برای من که خیلی ضد حاله
      بعضی از رشته‌ها و دانشگاه‌ها فقط اسمشون قشنگه اما واقعا چیز بدرد بخوری توشون پیدا نمیشه.
      بهترین پیشنهاد من برای ادامه تحصیل متمم هست و نه جای دیگه‌ای، البته اگر کسی هنوز دنبال سرگرمی و خنده باشه به نظرم دانشگاه می‌تونه جای خوبی باشه. اما برای یادگیری خیلی مضحکه که آدم بره دانشگاه. البته شایدم کسی مثل من صرفا به خاطر غذا و خوابگاه دانشگاه رو انتخاب کنه که به نظرم اینم ایده بدی نیست😉
      در کل شرایط دانشگاهها فقط با نابودی اونها بهتر میشه. به امید اون روز

  9. مطلب فوق العاده مفیدی بود. من اول دبیرستان هستم و انتخاب رشته باید بکنم و برخلاف علایق اطرافیان، دوست دارم در آینده کارآفرین موفقی بشم نه یه دکتر عادی؛ و استعداد این امر رو هم در خودم می بینم و حتی اگر هم موفق نشم، پرداختن ایده ها، لذت بخش ترین کاری ـه که تو زندگی ام انجام دادم. این نوشته، تاثیر زیادی روی انتخاب های بعدی من در مسیر کارآفرین شدن داره.

    1. سلام علی جان ممنون که برام نوشتی. وبلاگتو دیدم و به فیدخوانم اضافش کردم. خوشحالم که مینویسی.برای ادامه مسیرت آرزوی موفقیت می‌کنم. امیدوارم حرفای محمدرضا شعبانعلی هم که همیشه میگه قبل از ورود به کارآفرینی شاگردی کنید یادت بمونه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *