معمای شرپنل!

در زبان عامیانه‌ی شهر ما واژه‌ای وجود دارد که به آن شربنل می‌گویند. مردم، شربنل را زمانی به کار می‌برند که، چیزی که می‌خورند یا می‌نوشند، تاثیر زیادی برحال آنها بگذارد. البته این تاثیر باید مثبت باشد. مثلا بعد از یک روز سخت کاری، پس از خوردن یک لیوان چای می‌گویند: عین شربنل می‌چسبد.

مدتها به دنبال معنی آن می‌گشتم اما در هیچ فرهنگ لغتی کلمه‌ای به این مضمون پیدا نکردم. کم‌کم داشتم فراموشش می‌کردم تا این که در حین خواندن کتاب وداع با اسلحه اثر همینگوی که مترجم محبوبم نجف دریابندری آن را ترجمه کرده، با کلمه شراپنل برخورد کردم. در داستان شراپنل گلوله توپی بود که ارتش اتریش علیه متفقین استفاده می‌کرده است. پیش خودم گفتم نکند این شراپنل همان شربنل ما باشد. باز هم داشتم فراموشش میکردم تا این که امشب دوباره یاد آن افتادم.

در اینجا خواندم که شرپنل گلوله توپی است که توسط هنری شرپنل که یک افسر توپخانه بوده است  در سال ۱۸۰۳ اختراع شده و جالب آنکه دولت وقت انگلستان متعهد می‌شود به خاطر این اختراع به صورت مادام العمر ماهانه مبلغ ۱۲۰۰ لیره استرلینگ به او بدهد.

گلوله‌ی شرپنل
تصویری از یک گلوله شرپنل

از آنجایی که معمولا انسان‌ها برای ملموس کردن احساسات، حالات و عواطفشان از عناصر فیزیکی استفاده می‌کنند تا بتوانند منظورشان را قابل لمس‌تر کنند.  مثل: سنگ دل، دل نازک، دریا دل، روی مثل ماه و … ،حدسم این است که شربنل همان شرپنل باشد. چون در تلفظ هم زیاد تفاوت ندارند و شاید علت نامگذاری این حالت به شربنل تاثیر زیادی است که بر حال انسان دارد. و به یکباره انسان را از این رو به آن رو می‌کند. زیرا شرپنل گلوله‌ی توپی است که تخریب زیاد و وسیعی ایجاد می‌کند. و به یکباره اوضاع را از این رو به آن رو می‌کند. مثل همان چای بعد از یک کار سخت 😉

 

3 دیدگاه برای“معمای شرپنل!

  1. خیلی جالبه کوچیک که بودیم تو خونه سر و صدا یا داد و بیداد یا گریه بلند می کردیم برا رسیدن به چیزی که می خواستیم مادرمون با خشونت داد می زد توپ شرپنیل حالا توپ شریپنل رو دیدم خیلی جالبه

  2. سلام.من هم در کتاب خانوم ص 77 نوشته مسعود بهنود اولین بار این واژه را دیدم و نوشته تان را خواندم.بسیار ممنونم.
    به عقیده او اگر شاه میخواست تاج و تخت خود را حفظ کند باید تا دیر نشده دست به کار میشد، مجلس را به شرابنل میبست و مشروطه چی ها را هم دم توپ میگذاشت و …

    1. سلام هما
      ممنون از کامنتت و این که اشاره کردی به کتاب مسعود بهنود. راستش کتابای بهنود از جمله کتابایی بوده که همیشه دوست داشتم بخونم اما هنوز موفق نشدم. باز هم برام یادآوری شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *