شروع همیشه سخت است!

بارها شنیده‌ایم که یادگیری هر مهارتی نیاز به زمان دارد تا در ما تثبیت شود.و اگر بتوانی مدتی دوام بیاوری، مسیر یادگیری هموار می‌شود. اما با این وجود بازم هم در شروع یادگیری یک مهارت با علم به این که باید برای یادگرفتنش تلاش کنیم و صبر داشته باشیم،زود خسته می‌شویم و دست از کار می‌کشیم.چه مهارت‌هایی که داشتنش می‌توانست به کلی مسیر زندگی ما را تغییر دهد و یا حداقل باعث شود لحظه‎های خوبی را تجربه کنیم.

  • یادگیری زبان
  • نویسندگی
  • تایپ ده انگشتی
  • شنا کردن
  • سخنرانی
  • کتاب خواندن
  • یادگیری یک نرم افزار
  • طراحی سایت
  • و…

موارد بالا و دهها مورد دیگر که در ذهن دارم . از جمله مهارت‌هایی هستند که شاید هر یک از ما بارها و بارها اقدام به یادگیری آنها کرده‌ایم اما در همان روزهای اول خسته شده‌ایم. به راستی علت چیست؟

معمولا علاقمند به یادگیری آن مهارت بوده ایم که شروع کرده‌ایم .بر این امر نیز واقفیم که یادگیری یک مهارت مستلزم تلاش است.پس چه دلیلی وجود دارد که دست از کار می‌کشیم؟

من برای خودم دلایلی دارم که در فهرست زیر می‌نویسم

۱ . می‌خواهیم زود نتیجه بگیریم:

شاید بزرگترین علت (حداقل برای من) این است که می‌خواهیم زود نتیجه بگیریم و فکر می‌کنیم دیگرانی که این مهارت را دارند از روز اول  و به طور مادر زادی آن را داشته‌اند.

  • دوستم که زبان خوبی دارد را میبینم و پیش خودم می‌گویم او استعداد داشته من ندارم
  • شناگر خوبی را نگاه می‌کنیم و می‌گوییم من هرگز نمی‌توانم مانند او شنا کنم

مشکل این است که ما امروز آنها را می‌بینیم و فراموش می‌کنیم که دیروزی هم داشته‌اند. زبان خوب دوستم را می‌بینم اما برایم مهم نیست که برای یادگیری آن چه سختی‌هایی کشیده.یا چقد برای این که امروز خوب شنا کند،تمرین کرده .

۲ . وسواس و کمال‌گرایی

تصمیم گرفته‌ایم از امروز کتاب بخوانیم (از نظر من کتابخوانی یک مهارت است) به جای آن که از یک کتاب کوچک و جذاب شروع کنیم،می‌رویم سراغ کتابهای حجیمی مثل تاریخ تمدن ویلدورانت ،و می‌گوییم کتاب خواندن یعنی این. کسی که تا دیروز یک صفحه کتاب نخوانده امروز می‌خواهد کتاب چندصد صفحه‌ای را بخواند.

می‌خواهد زبان یاد بگیرید،کتاب‎های مختلف را تهیه می‌کند،چندین کلاس نام نویسی می‌کند، پادکست‌های انگلیسی را دانلود می‌کند.خلاصه فکر می‌کند باید تمام منابعی را که دیگران داشته‌اند را او یکجا داشته باشد تا زبان را یادبگیرد.نتیجه این می‌شود که او می‌ماند و مقدار زیادی منابع که حتی یک ذره هم نتیجه برایش نداشته .بعد هم می‌گوید همه‌ی راهها را امتحان کردم نشد که نشد.

۳ . توجه بیش از حد به عوامل بیرونی

با علاقه به دنبال یادگیری طراحی سایت هستیم.دوستی از راه می‌رسد و می‎گوید میدانی این کار سختی است؟ نیاز به دانش php دارد.اصلا تو میدانی CSS وHTML چیست؟ تو که رشته‌ات کامپیوتر نیست.حداقل چند سالی طول می‌کشد تا تازه با مبانیش آشنا شوی از من می‌شنوی واردش نشو.

این طور می‌شود که تصمیم ما برای یادگیری یک مهارت در نطفه و در همان شروع خفه می‌شود.

۴ . از این شاخه به آن شاخه پریدن

یکی دیگر از اشتباهاتی که ما هنگام یادگیری یک مهارت مرتکب می‌شویم،تمرکز نداشتن روی یک مهارت و تلاش برای یادگیری چند مهارت به صورت هم زمان است.فردی را تصور کنید که هم زمان در پی یادگیری تایپ ده انگشتی است،تمرین نقاشی میکند،کلاس خطاطی می‎رود،پادکست‌های تمرین سخنوری را گوش می‌دهد و… تلاش هم می‌کند.اما به نتیجه مطلوب در هیچکدام نمی‎رسد.شاید بهتر باشد که هر یک از این مهارت‌ها را به حدی مطلوب برساند و سپس به دنبال مهارت بعدی برود.

۵ . نداشتن برنامه

گاه پیش آمده سعی در یادگیری مهارتی می‌کنیم .اما نمی‌دانیم واقعا برای چه می‌خواهیم آن را یادبگیریم.فقط به این دلیل که دیگران این مهارت را دارند؟

ما فراموش کرده‌ایم که یادگیری یک مهارت به منزله‌ی یادنگرفتن یک مهارت دیگر است. مهارتی که شاید فایده و خوشحالی بیشتری برای ما داشته باشد.و اینطور می‌شود که بعد از مدتی می‌فهمیم نه علاقه ای به آن مهارت داشته‌ایم و نه دلیلی برای یادگیری آن و هم این که فرصت برای یادگیری مهارت دیگری را نیز از دست داده‌ایم.

مطمنا لیست بالا کامل نیست و هر یک از شما مواردی را در ذهن دارید که باعث شده تلاش برای یادگیری یک مهارت را در همان مراحل اولیه رها کنیم.

از نظر من شروع به ذاته سخت نیست .این اشتباهات ما در شروع یادگیری است که باعث می‌شود کار سخت و دست نیافتنی به نظر برسد.

 

5 دیدگاه برای“شروع همیشه سخت است!

  1. جالبه…برای من دقیقا برعکس بود. شروع همیشه واسم آسون بوده، چون اون نیرو و شور و شوق اولیه کمکم میکنه. اما استمرار توی مسیره که برام سخته و دارم سعی میکنم تمرینش کنم. به عبارتی، شروع کردن یه کار جدید برام نه تنها آسون بلکه هیجان انگیزه.

  2. یکی از عواملی که باعث شده مهارت های زیادی یاد نگیریم به دلیل از این شاخه به اون شاخه پریدنهای زیادمه بیشتر کارام نصفه کارست و اینکه حرف اطرافیانمم برام مهمه همین طراحی سایت که میگفتن دشواره شروع کردم ولی ادامه ندادم من اصلا استمرار در کار ندارم

    1. مریم جان
      یادمه محمدرضا شعبانعلی جمله‌ای رو نقل می‌کرد که البته یادم نیست نقل قول بود یا از خودش.
      نقل به مضمون
      نفرین خدا برای کسانی که باهوش و بااستعدادند از این شاخه به اون شاخه پریدنه. خدا با این کارش عدالت رو یه جورایی برقرار میکنه.

  3. من خودم اینطوریم و متاسفانه مهم ترین موردی که فکر میکنم دخیل هستش همون مورد اول یعنی زود نتیجه گرفتن و بی حوصله بودن هستنش

  4. این حرف شما رو میشه با یه قانون فیزیکی هم اثبات کرد.
    این فرمول رو هممون بلدیم. Fsmax = μs η
    نیروی اصطلاک بیشینه رو زمانی داریم که در نقطهٔ آغاز حرکت هستیم. یعنی ماکسیمم فشاری که باید تحمل کرد واسهٔ همون اول راهه بعدش خود به خود اوکی میشه داستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *