به احتمال زیاد متنی که در ادامه میآورم را بارها و بارها در شبکههای اجتماعی و وبلاگهای مختلف خواندهاید. اگر چه میدانم این نوع از حرفها به نوعی برای مخاطب تکراری است. اما نتوانستم در برابر به اشتراک گذاشتنش مقاومت کنم.
« دکتر شریعتی:
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم.
اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیم حرف زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش کشته میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میبرد.
بی آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که میخواهد برسد
سوم: عمرِ سعد به روایت تاریخ تا روز هشت محرّم در تردید است
هم خدا را میخواهد هم خرما،
هم دنیا را میخواهد هم آخرت.
هم میخواهد حسین (ع) را راضی کند هم یزید را.
هم امارت ری را میخواهد، هم احترام مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد، نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دست آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ما آدمهای معمولی راستش نه جرات و اراده حسین (ع) شدن را داریم،نه قدرت و ابزار یزید شدن را
اما
در درون همه ما یک عمرِ سعد هست!
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم »
این متن فقط مختص به محرم و عاشورا و به اشتراکگذاری آن در این ایام نیست. چه بسیار عمر سعدهایی که این روزها در اطرافمان میبینیم که هم خدا را میخواهند هم خرما و شاید خود ما هم یکی از آنها باشیم.
و این طور میشود که هر یک از ما آمادهایم برای عمرِ سعد شدن. اگر و تنها اگر، کمی با خود صادق باشیم.