هنر رنجاندن

همیشه احساس می‌کنم که اگر قرار بود فیلسوف شوم چیزی شبیه شوپنهاور می‌شدم و اگر قرار بود شخصیتی در داستان قلعه‌ی حیوانات داشته باشم بنجامین (الاغ) ‌می‌بودم. اولی به خاطر بدبین بودنش و دومی به خاطر خوشبین نبودنش! و اعتقاد هر دو به تاثیرناپذیری دنیا از بود و نبود ما

هنر رنجاندن عنوان کتابی است که به تازگی از سوی نشر مرکز به چاپ رسیده است. کتاب را فرانکو ووپلی از آثار مختلف شوپنهاور سرهم بندی (گلچین) کرده و علی عبدالهی آن را ترجمه کرده است. اگرچه اسم ووپلی را روی جلد کتاب نمی‌بینیم.

قصدم اینجا توصیه و یا تعریف از این کتاب نیست چون به نظرم جمع کردن جملاتی از کتاب‌های متعدد یک نویسنده نه تنها برای خواننده سودمند نیست بلکه می‌تواند دید غلطی هم از او به ما بدهد. همانطور که در این کتاب چهره‌ی شوپنهاور بیش از حد نزد مخاطب تیره و تار جلوه می‌کند.

صرفا به این خاطر که بابت کتاب پول پرداخت کردم و از خرید و خواندن کتاب راضی نبودم، گفتم لااقل یک پست بنویسم تا هم دردم کم شود هم استفاده‌ای کرده باشم.

کتاب هنر رنجاندن

جملاتی از کتاب

کودکان اغلب تمایل اسفباری به این دارند که به جای فهم موضوع، به عبارات و کلمات مربوط به آن بسنده کنند و همین‌ها را هم از بر می‌کنند تا بتوانند در صورت لزوم طوطی‌وار عین همان‌ها را بلغور کنند. این گرایش بعدا نیز در آنها می‌ماند. ملکه ذهنشان می‌شود و کاری می‌کند که دانایی بسیاری از فرهیختگان، صرفا لقلقه‌ی زبان شود.


فقط یک خطای مادرزادی وجود دارد، و آن این است که می‌پنداریم برای این به دنیا آمده‌ایم که خوشبخت شویم.


انسان زبان را در اختیار گرفته، تا بتواند با کمک آن تفکرات خودش را پنهان کند


زندگی آونگی در جنبش است، به این‌سو و آن‌سو، میان درد و ملال.


تنها سعادت بشر در این است که اصلا متولد نشود.


توقع اینکه کسی هر آنچه را زمانی خوانده، در ذهنش نگه دارد. مثل آن است که انتظار داشته باشیم فردی هر چه را خورده، برای همیشه در وجودش نگه دارد


من گاهی اوقات با آدم‌ها طوری حرف میزنم که کودکی با عروسکش حرف می‌زند: کودک میداند که عروسک حرفش را نمی‌فهمد، اما باز هم با نوعی خودفریبی دلپذیر و دانسته، از گفتن چیزی به کسی موجبات خوشحالی خود را فراهم می‌کند


آیا باید ایزدی این عالم را ساخته باشد؟ نه، قبل از آن شیطانی دست به کار شده.


کسی که سرسری می‌نویسد خود در بادی امر اعتراف می‌کند که حتی خودش برای افکار خود پشیزی اعتبار قائل نیست.

 

3 دیدگاه برای“هنر رنجاندن

  1. کاش زودتر دیده بودم این نقد رو. بدترین کتابی بود که تا الان خریدم! به هرحال خوشحالم با نظری مشابه راجبش برخورد کردم. چرا باید همچین کتابی توی ایران ترجمه بشه؟ یه سری ادم به ظاهر مذهبی با خوندن این کتاب نقل قول از فلاسفه غربی تو جلسات و حتی کرسی استادی (مخصوصا استادای معارف! ) به نفع خودشون برداشت میکنن و میگن غرب هم به حرف ما و اسلام رسید! بیشتر قسمت هایی که درمورد -زن- حرف زده منظورمه.

    1. میدونی نیلوفر به نظرم این سوال که چرا همچین کتابی در ایران ترجمه شده از اساس غلطه. هر کسی حق داره چه در قالب ترجمه و چه در قالب تالیف، اندیشه‌ها و دانسته‌هایی که دارد را بیان کنه. و ما صرفا می‌تونیم تصمیم بگیریم که از اون خوشمون بیاد یا بدمون بیاد. اما این که اعتقاد داشته باشیم که از بن و پایه نباشه دقیقا می‌شیم یکی از همون مذهبیون که با هر چیزی که مخالف عقایدشون هست مبارزه می‌کنند و به هر نحوی که شده می‌خوان جلوش رو بگیرین.
      حرف من این بود که اگر چه نظر شوپنهاور در مورد زن همون شکلی است که آورده شده اما وقتی در یک حجم کوچک به اندازه این کتاب آورده شود غلظت بیشتری خواهد داشت و اساسا از خود شوپنهاور فاصله می‌گیریم.
      به هر حال اینکه شوپنهاور چه گفته است و این که دیگران از حرف‌های او چه استنباط می‌کنند و چه استفاده‌ای می‌کنند دو بحث کاملا جدا از هم است که نباید در کنار هم قرار بگیرند.

  2. سلام. ممنون بابت معرفی این کتاب ، وقت و پولشو برای کتاب بهتری هزینه میکنیم
    امیدوارم دردش کمتر شده باشه 😁

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *