در ستایش هزینه کردن

از آنجایی که زیاد آشپزی می‌کنم صحبتم را با مثالی از آن شروع می‌کنم. نمی‌دانم تا به حال برای شما هم پیش آمده که هنگام درست کردن غذا مثلا برنج، بیش از ظرفیت قابلمه یا نفرات برنج خیسانده باشید یا نه. من در این مواقع برنج را به شیوه‌های مختلف هدر می‌دهم مثلا بخشی از آن را هنگام آبکش کردن در سینک می‌ریزم (جوری وانمود میکنم انگار اتفاقی بوده)، زمانی هم که می‌خواهم آن را در قابلمه بریزم دانه‌هایی که به آبکش چسبیده را دیگردر قابلمه نمی‌ریزم، هنگام ظرف کردن  نیز برنج‌های ته را بالا نمی‌آورم و…

اما برعکس زمانی که برای دو نفر برنج خیسانده‌ام و نفر سومی هم می‌آید. تمام سعی خودم را می‌کنم تا یک‌دانه برنج هم هدر نرود. آبکشی و ریختن برنج با دقت انجام می‌شود. ته قابلمه هم دو لایه نان می‌گذارم و موقع ظرف کردن هم حواسم هست تا ته قابلمه تمیز تمیز شود.

هدفم از مثال بالا ذکر این نکته است که در حالت اول ما هیچ هزینه‌ای برای از دست رفتن برنج پرداخت نمی‌کنیم چون مطمئن هستیم که برنج به اندازه‌ی کافی است. اما در حالت دوم از دست رفتن هر دانه برنج، هزینه محسوب می‌شود و آن سیر نشدن یک نفر است. و معمولا هم غذای حالت دوم خوشمزه‌تر از آب در می‌آید.

مثال بالا را می‌شود به جنبه‌های مختلف زندگی تعمیم داد.

به عنوان مثال اگر بخواهیم ارتباطات افراد با یکدیگر را از نظر هزینه مرتب کنیم به نظر من به این صورت خواهد بود.

ارتباط حضوری> از طریق نامه> تلفنی> ایمیل> اس ام اس> دایرکت اینستاگرام> استفاده از پیام رسان‌ها

هر چه ارتباط از سمت ارتباط حضوری که بیشترین هزینه چه از نظر زمانی، چه از نظر مالی و چه از نظر اجتماعی را در بردارد به سمت ارتباط از طریق پیام رسان‌ها برود. ارتباط به سمت سطحی شدن پیش می‌رود. علت آن هم این است که هریک از طرفین درگیر از آنجایی که هزینه‌ی چندانی برای این رابطه پرداخت نکرده‌اند از هرز رفتن و هدر دادن رابطه، درست مانند همان دانه‌های برنج ترسی ندارند. به عبارتی هزینه‌ی خروج و خراب کردن رابطه بسیار پایین است.

ارتباطات بدون هزینه، باعث شکل‌گیری ارتباطات متعدد نیز می‌شود که خود باعث سطحی‌تر شدن هر چه بیشتر ارتباطات می‌شود. مثلا می‌گوییم این یکی هم باشد برای روز مبادا، هزینه‌ای که ندارد و همین باعث می‌شود که هیچوقت برای بهبود و ساختن یک دوستی و رابطه‌ی جدی و محکم تلاش نکنیم.

شاید به همین خاطر باشد که با وجود علاقه‌ی زیادم به تکنولوژی، سال‌ها است در برابر داشتن گوشی هوشمند مقاومت می‌کنم. چون به نظرم هزینه‌ی ارتباطات کاهش، و کیفیت آن نیز به تبع آن کاهش می‌یابد. هنوز هم ارتباط تلفنی و اس ام اس را به ارتباط از طریق پیام رسان‌هایی مثل تلگرام ترجیح می‌دهم. مگر آنکه طرف مقابل محدودیت‌هایی داشته باشد.

مثال‌ها از این دست بسیار است

شاید شما هم فیلم‌های ۳۲تایی و ۱۲ تایی عکس را به یاد داشته باشید. آن زمان خبری از عکس‌های تکی و یهویی نبود. معمولا سعی می‌شد بهترین مناظر انتخاب شود و عکس‌ها هم اکثرا دسته جمعی و با حضور تمام اعضای خانواده گرفته می‌شد. اما امروز، هر کس از اعضای خانواده جایی برای خودش مشغول سلفی گرفتن است و اغلب هم از آنجایی که حوصله ندارند و قرار نیست برای خراب شدن هر عکس هزینه‌ای پرداخت کنند بار‌ها و بارها عکس‌ها خراب می‌شود.

در استفاده پولی یا رایگان از نرم‌افزار‌ها هم بحث همین است. همین الان که دارم برای شما می‌نویسم در لپ‌تاپ ۲ میلیونی من حدود ۱۰ میلیون نرم افزار کرک شده و رایگان نصب است(البته با دلار قدیم). نرم افزار‌هایی که به هر کدام یک نخانک زده‌ام و هیچکدام را به طور کامل بلد نیستم. چون اصولا برای من هزینه‌ای نداشته که نگران از دست رفتن آن هزینه باشم و اینطور خودم را توجیه می‌کنم که گوشه‌ی لپ‌تاپ است شاید یک روز به کار آمد.

در تصمیم‌گیری هم این حرف معنا دارد. امروز داشتم به لطف سامان عزیزی در اینجا به صحبت‌های دکتر فاضلی گوش می‌دادم که در جایی از حرف‌هایش به این نکته اشاره می‌کند که از آنجا که رای نمایندگان مجلس معلوم نیست و کسی نمی‌داند چه کسی به چه چیزی یا چه کسی رای داده این امکان وجود دارد که در جلو مردم یک حرف بزنند، اما در مجلس کار دیگری انجام دهند و رای دیگری بدهند. چون هزینه‌ای وجود ندارد برای تصمیم‌گیری وقتی هم نمی‌گذارد. اگر قرار بود فردا به خاطر تصمیمی که امروز گرفته‌اند بازخواست شوند، مطمئنا امروز سعی می‌کردند تصمیم بهتری بگیرند.

و این مثال را می‌شود برای کتاب، برای آهنگ، برای فیلم، در استفاده از منابع طبیعی و هر چیز دیگری که به تعداد و مقدار زیاد و بدون هزینه به دست ما می‌رسد تکرار کرد.

امروز وقتی که سوار ماشین دوستی می‌شوم، از مبدا تا مقصد مشغول عوض کردن آهنگ است. علت این است که بالاخره باید فضای ۸ گیگی فلش به نحوی پر شود. اما اگر فقط برای ۴۰ آهنگ فضا داشت، از اول تا آخر مسیر ۴۰ آهنگ خوب گوش می‌دادیم.

انگار باید به طور مصنوعی هم که شده تا جای ممکن هزینه‌ی (مالی، زمانی و اجتماعی) انتخاب‌ها، فعالیت‌ها، لذت‌ها و سایر بخش‌های زندگی را بالا ببریم تا بتوانیم بهتر و با کیفیت‌تر زندگی کنیم.

و اصلا تا زمانی‌ که هزینه‌ای درخور برای چیزی وجود نداشته باشد بحث تخصیص منابع و استفاده‌ی حداکثری هم معنا پیدا نمی‌کند. چون هست و اتفاقا زیاد هم هست بی‌ارزش می‌شود.

پی‌نوشت: یاد کتاب همه می‌میرند افتادم، که همه چیز برای پادشاه داستان به خاطر جاودانگی و عمر طولانی‌اش بی‌ارزش و بدون مفهوم شد.

 

یک دیدگاه برای“در ستایش هزینه کردن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *