درباره‌ی دولت الکترونیک (امیر ناظمی)

امیر ناظمی، معاون وزیر و رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران در کانال تلگرامی خود مطلبی با عنوان خیانت یک واژه: «دولت الکترونیک» منتشر کرده است و در آن به کم و کاستی‌های فضای الکترونیک کشور و آنچه که یک دولت الکترونیک حقیقی باید باشد، اشاره کرده است.

کانال تلگرام امیر ناظمی

لینک نوشته در همشهری

از آنجایی که احساس کردم این نوشته به نوعی درد و دل همه‌ی ماست (در هر جایگاه اجتماعی‌ای که هستیم) تصمیم گرفتم نوشته‌ی ایشان را عیناً اینجا بیاورم.

**

نمادسازی برای واژه‌ها

بعضی واژه‌ها از بس دورند، از بس غیرقابل لمس‌اند، از بس مفهومی‌اند، خائن می‌شوند به ما مردم؛ واژه‌هایی مثل «مشارکت عمومی» یا «قدرت هوشمند» یا حتی همین «دولت الکترونیک»! این واژه‌ها انگار با کت و شلوار همین دیروز از دانشگاه بیرون آمده‌اند، از بس دورند به ما مردم!

این واژه‌ها نیاز به الگو دارند؛ نیاز به تجسم دارند و نیاز به نماد؛ تا خودمانی شود برای ما مردم. «دولت الکترونیک» تا وقتی مفهوم است، دور است، اما وقتی تبدیل می‌شود به یک مثال تجربه‌شده، آن وقت مثل همین واژه‌های ساده، مثل «آب» مثل «تشنگی» مثل «آبیاری» می‌نشیند توی سر ما.

«دولت الکترونیک» یعنی همین که نمی‌روی برای کارهایت در صف بایستی، همین که لازم نیست کپی بگیری از کارت ملی‌ات، از همان کارت ملی هوشمندت! «دولت الکترونیک» یعنی لازم نیست یک کارت جدید اضافه کنی به آن کیفی که پر شده از کارت‌های هوشمندت! «دولت الکترونیک» یعنی لازم نیست آن کسی که پشت باجه نشسته است سرش را بالا بیاورد سر تا پایت را برانداز کند، روی کارت ملی‌ات نگاه کند و بگوید این که عکس تو نیست!

«دولت الکترونیک» یعنی به جای ما، تعدادی عدد، تعدادی فایل جابه‌جا می‌شوند میان دستگاه‌ها. یعنی به جای اینکه من کارت ملی‌ام را دست بگیرم، کارت ماشین ببرم کپی بگیرم، توی صف بایستم تا کارت سوخت کسی دستم بدهد؛ همه‌ی این‌ها را اینترنت می‌برد. شماره ملی‌ام را توی موبایل بزنم، سیم‌ها ببرند پیش ثبت احوال مشخصات من را بگیرند، ببرند پیش اپراتور شماره موبایل‌ام را بگیرند تا ببینند خودم هستم آن طرف خط، ببرند پیش نیروی انتظامی بپرسند این شماره ماشین من است و نهایتا ببرند برسانند در همه‌ی جایگاه‌های توزیع سوخت!

«دولت الکترونیک» یعنی همین که من بتوانم از خانه، از توی راه، از توی اتوبوس، چک کنم ببینم آیا بیمه‌ام تمام شده؟ آیا برایم قبض جدیدی آمده است؟ آیا کسی جایی از من شکایت کرده؟ آیا درخواست مجوزی که داده‌ام آمده است یا نه؟ آیا مدرک تحصیلی‌ام صادر شده است؟ آیا مالیات من تعیین شده است؟ آیا نوبت بیمارستان برای آزمایش‌های دوره‌ایم رسیده است؟ … این‌ها را هر وقت توانستی از طریق موبایل یا کامپیوترت انجام دهی، بدون دغدغه، بدون دلهره، یعنی دولت‌ات «دولت الکترونیک» شده است!

راه سخت «دولت الکترونیک»

ما این کار را شروع کرده‌ایم! چقدر راه مانده است؟ خیلی زیاد؛ چقدر راه آماده‌ایم؟ خیلی زیاد!

ما در همین پروژه کارت سوخت، به جای آن که حداقل ۴۰۰ میلیارد پول مردم را دور بریزیم تا کارت سوخت صادر شود، به جای آن که مردم را بفرستیم توی صف‌های مختلف، به جای آن‌که کاغذها را صرف کپی گرفتن‌ها کنیم، به جای آن‌که منتظر بمانیم تا کارت برسد به خانه‌ی ما، از طریق یک موبایل، از طریق یک کامپیوتر کارت بانکی را تبدیل به کارت سوخت کنیم! «دولت الکترونیک» یعنی اتصال داده‌های مختلف به همدیگر برای اینکه یک خدمت به مردم ارائه شود.

اما «دولت الکترونیک» هزینه دارد! هزینه‌اش ایستادن جلوی تفکرهای سنتی است! هزینه سنگین ایستادن در مقابل الگوی کهنه‌گرا و پیرسالاری که دوست دارد از همان روش‌های گذشته برود! دوست ندارد به هیچ نوگرایی لبخند بزند. این الگوی کهنه‌گرا تمام تلاش‌اش را می‌کند تا هر مدل نویی شکست بخورد. از هر اختلال اندکی استقبال می‌کند و برای هر مانعی آغوش باز می‌کند؛ اگر نگوییم که می‌سازد!

اما می‌آید روزی که از تمامی این تلاش‌های کهنه‌گرایانه و پیرسالارانه خواهیم گفت؛ روزی که دیگر این حرف‌ها خاطره شده است، برای داستان «یک دولت الکترونیکی‌شده»! آن‌وقت این را تعریف می‌کنیم برای کسانی که برای ایده‌های نو و جدیدشان می‌جنگند، و این داستان به آن‌ها خواهد گفت

«آری شود، گیرم که به خون جگر شود»!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *